The Holy 12

1.1K 242 307
                                    

این دفعه هم وقتی بیدار میشه وزن زین رو روی خودش حس میکنه. ولی این بار یکم فرق داره.
زین سخت نفس میکشه، چشماش بستن، لباش از هم فاصله دارن و اون— اون برآمدست.
لیام دمر خوابیده، پس میتونه خیلی راحت رو باسنش حسش کنه.
و وقتی باسن زین یکم جلو میاد، هر شکی که تا الان تو ذهن لیام وجود داشته، ناپدید میشه.

لیام نمیدونه باید چیکار کنه.
اگه تکون بخوره، زین بیدار میشه، که اونجوری وضعیتشون یکم قاراشمیش میشه. اونوقت دلیل بی قراری لیام و میفهمه و خجالت زده میشه. و لیام ترجیح میده از این اتفاق جلوگیری کنه.
ولی خب، در این صورت تنها چاره ای که براش میمونه اینه که… چی؟ تظاهر کنه که هنوز بیدار نشده تا وقتی که مشکل زین خود به خود حل شه؟!

و این دقیقا چیزیه که قصد انجامش رو داره.
ولی چشمای زین یواش یواش باز میشن.
چندبار پلک میزنه.
” شت! “
تازه موقعیت دستش میاد.
” شت لیام. من واقعا متاسفم! “

غلت میزنه، از رو لیام کنار میره و به پشت روی تخت میفته.
با گونه هایی قرمز شدن به سقف زل میزنه و لیام تصمیم میگیره باهاش همدردی کنه.
” هی، واقعا مشکلی نیست. میتونه برای هرکسی اتفاق بیفته.“

” ولی نه وقتی که تو بدن بهترین دوستشون گیر افتادن! “
زین غر میزنه و با خجالت دستی به صورتش میکشه.
” از این موقعیت متنفرم. و اینکه مثل چی هورنیم و هیچکاری در موردش از دستم بر نمیاد! “

” درسته، “
ناشیانه تائیدش میکنه و سعی میکنه تا بهش فکر نکنه. چون هرچی بیشتر بهش فکر میکنه، تصورات واضح تری تو ذهنش پدیدار میشن؛ از زینی که دستش رو دور دیکش حلقه کرده و—
لیام سرش رو برمیگردونه و دعا میکنه لحاف بتونه این حقیقت رو که زین تنها کسی نیست که برآمده شده رو پنهان کنه.

” صبر کن. “
زین وزنش رو رو آرنجش میندازه و یکم به لیام نزدیک میشه.
” خودارضایی هم تو لیست کاراییه که نمیتونیم تو بدن همدیگه انجام بدیم؟! “

و یکدفعه لیام به طور خیلی خیلی زیادی دلش برای زینِ خجالتی تنگ میشه.
همونی که حتی تو مصاحبه ها هم به سختی حرف میزد چون میترسید کلمه ی اشتباهی رو به زبون بیاره.
همونی که هیچوقت در مورد چنین مسائلی باهاش حرف نمیزد.
ولی از یه طرف دیگه هم کاملا بر عکس بود!
چون اون از این حقیقت که زین به اندازه ی کافی باهاش احساس راحتی میکرد که بدون اینکه خجالت بکشه یا حرفاش رو سانسور کنه،چنین مسائلی رو باهاش در میون بزاره،خوشش میومد.
فقط  آرزو میکرد که این نوع مکالمات انقدر معذبش نمیکرد.

” عام خب این ی جورایی عجیبه. نه؟
منظورم اینه که، بیشتر شبیه این میمونه که— عام همدیگرو ارضا میکنیم. اینطور نیست؟ “

” آره خب.“
زین تائید میکنه، ولی تغییری تو حالتش ایجاد نمیکنه و همونطور از بالا به لیامی که ماسکی از بی احساسی به صورتش زده خیره میشه.
” ولی اگه مثل جریان بوسیدنمون باشه چی؟! اگه—اگه ارضا کردنه همدیگه به معنای ارضا کردنه خودمون باشه چی؟! وقتی که هم رو بوسیدیم داشتیم خودمون رو میبوسیدیم. اینم مثل همونه! “

Wrong Side Of Love (Ziam Bodyswap) Persian TranslationWhere stories live. Discover now