با صدای باز شدن در طبقه پایین چشماشو باز کرد
با اینک جین کنارش بود ولی نبود جونگکوک تو خونه حس ترس بهش میده انگار ک دوباره یکی میخاد بیاد بکشتش
به جین هیونگ نگاه کرد ک یه پاش روی دسته کاناپه و یکی دیگش رو زمین افتاده بود و خرناس میکشید
_جین هیونگگبا صدای ارومی لب زد تا بیدارش کنه ولی انگار به خواب زمستونی رفته بود ک حتی نوک انگشتشم میلی متری تکون نمیخوردن
_جینن هیونگگگگگگدوباره پچ پچ وارانه صداش کرد و حتی خودشم ازینک چقدر چصمغزه ک انتظار داره با این تن صدا بیدار بشه محکم تو سرش زد تا اینک نگاهش به بالش کوچولوی کنارش افتاد ک حالا محکم تو سر جین پرتاب شده بود
_ها؟ چیه؟چیشده؟_جین هیونگ یکی اومده تو خونه
_چییییی؟؟
_هیششششش
_مطمينی؟؟
ایندفعه جین با صدای ارومی گفت
_اره خودم شنیدم در باز شده_پففف جن زده شدی مگ ممکنه درو از پایین باز کنن تو صداشو بفهمی
_اره اره من گوشام تیزه
_نگران نباش چیزی نیست
و روی کاناپه دراز کشید
_هیونگگگگ_امکان نداره وقتی ورلد واید هندسام اینجاست کسی یواشکی بیاد تو خونه
_این هیچ ربطی به خوشگلیت نداره هیونگ
جین به صورت پوکر تهیونگ نگاهی انداخت
_اوکی میرم پایین میبینم ولی هیچ کس نیست من مطمئنم
_هیونگ؟
تهیونگ به جینی ک تو رفتن به طبقه پایین انگار دودل بود زل زد
_چیه
_میترسی هیونگ؟
_من؟ مننن؟؟ مگه ورلد واید هندسام میترسه باو؟ جنزده شدی باز؟
_اوکی باشه
و دقیقه ای بعد صدای جیغ بنفش مانند جین از طبقه پایین به گوش تهیونگ رسید
_یا خدااااا چیشدهههه جیننننن هیونگگگگگگگگگ
سعی کرد کمی حرکت کنه ولی با اون زخما امکان نداشتن
"اگ هیونگو بکشه چی؟ اگ گروگانش بگیره؟اگ بخورتش؟وای خدایااااا گوشی کو گوشیی جونگکوک وایییی باید بهش زنگ بزنم"
_تیهونگگگگگگگگگگ
با جیغ جین از جاش پرید
_ه... هیونگگگ؟؟_چیزی نیستتتتتتتتتتت
"ینی چی چیزی نیست"
_چیشدههههههههههه_هیچییییییییییی میام بهت میگممممممممممممم
"وای خدایا این ینی چی؟ "جین به جونگکوکی ک کنار در نشسته بود و سرشو به دیوار تکیه داده بود نگاه کرد
أنت تقرأ
๑BLUE EYES๑
العاطفيةژانر:امپرگ~ اسمات~ رمنس~درام~ گی ~زندگی روزمره تهیونگی ک به خاطر ابی بودن چشماش از خانوادش طرد میشه و بعد ازون مجبور میشه با پسرعموش ازدواج کنه 😶🌼 چی میشه اگه بعد از طلاقش دوباره مجبور بشه با مرد شیطان صفتی به اسم جانگکوک ازدواج کنه ک از تهیونگ مت...