part9

4.2K 716 196
                                    

+بک تو کسیو دعوت کرده بودی؟

√نه

+پس کیه؟

√نمیدونم والا. الان میرم ببینم

با رفتن بکهیون به سمت ایفون دیدم ک چشماش گرد شده بود وخودشم دستپاچه شده بود

√عاع.. جونگ کوک

+بله؟

√لیساعه
با مکث طولانی ای ک جونگ کوک کرد به سمتش برگشتم ک بلافاصله گفت

+اون اینجا چیکار میکنه؟

_لیسا کیه؟

+بعدا میفهمی من میرم ببینم چیکار داره

با خارج شدن جونگ کوک از خونه به سمت بکهیون برگشتم

_بکهیون شی لیسا کیه؟

√ع... عه نیازی نیست با من رسمی باشی بهرحال فک کنم همسن همیم

با اینک فهمیدم داره از جواب دادن طفره میره ولی چیزی نگفتم و سعی کردم حواسمو به ویالون گوشه خونه پرت کنم

چند دقیقه از خروج جونگ کوک میگذشت ک در به شدت باز شد و دختر لاغر اندامی وارد خونه شد
با تعجب به بکهیون و چانیول ک رنگشون پریده بود نگاه کردم

^پس اون جنده تویی؟؟ ارهههههههه؟؟

با دادی ک زد تو جام پریدم.چند قدم به سمتم برداشتو دقیقا روبروی من ایستاد .این دیگ چی از جونم میخاد؟
یقه بلوزمو گرفتو محکم بع سمت بالا کشید ک باعث شد منم روبروش بایستم. با اینک چند سانت از من کوتاهتر بود ولی قدرت بدنی بالایی داشت

^توی جندههه

با مشتی ک توی صورتم زد تعادلمو از دست دادم و بکم عقب تر رفتم ک پام به مبل گیر کرد و محکم روی میز عسلی کنار مبل افتادم
یه تیکه از میز شیشه ای شکستو دستمو برید ولی من شوکه تر ازاونی بودم ک به دردم توجه کنم

€دیگ داری زیاده روی میکنیی لیسااااا

√از خونه من گمشو بیروننننن

^اونیکه باید گورشو گم کنه این جند....

حرفش با صدای سیلی قطع شد ولی من همچنان از شوکی ک بهم وارد شده بود به زمین نگاه میکردم

√برو بیروننننننننن

€بکهی....

√چانیول این جنده همه زندگی منو بهم ریخت الانم داره زندگی تهیونگو خراب میکنه. چطور انتظار داری اروم باشمممممم جونگ کوک این جنده رو از خونه من بیرونش کننن. همین الانننن

Kook pow

دست لیسا رو با تمام قدرتم کشیدمو توی حیاط انداختمش
+به چی جراتی اونکارو کردی؟

از چشماش میشد ترسو از این همه ارامشم خوند

+نمیخای جوابمو بدی؟ اونیکه دست روش بلند کردی همسر منه. ازین به بعد تو کسی برای من محسوب نمیشی کاری کن چشمم بهت نیوفته وگرنه...
جسدتو میندازم رو دست بابات. حالا برو

๑BLUE  EYES๑Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin