Part 48

512 60 16
                                    

وقتى ليام درو باز كرد، هرمن داشت فيلم ميديد. با ديدن ليام بلند شد و عقب عقب رفت، اون چرا داشت بهش نزديك ميشد؟ و قيافش؟ هرمن داشت ميترسيد.

"سلام ليام، فقط داشتم فيلم ميديدم... چت شده؟"

"بهت گفته بودم، بهت گفته بودم اگه با زين كارى داشته باشى زندنت نميذارم هرمن." ليام نزديك تر شد.

"چى كار كردم باهاش؟ پيش خودته. من كاريش داشتم؟"

"خفه شو هرمن چه غلطى كردى؟ براى چى درباره لوكاس بهش گفتى؟ كى بهت اجازه داد اينكاروبكنى؟"

"من چيزى نگفتم دوست پسر احمق خودت دفترچه رو پيدا كرد و من فقط بهش گفتم چطورى مرده."

"منظورت چيه؟ دفترچه لوكاس؟ زين از كجا پيداش كرد؟"

"من از كجا بدونم؟ چطوره از خودش بپرسى چرا به وسايلت دست زده؟"

ليام اولين مشتشو محكم به صورت هرمن زد، باعث شد لبش پاره شه. هرمن زمين افتاد و با نفرت به ليام نگاه كرد.

"اگه بكشيم ليام قسم ميخورم برات بد تموم ميشه. گفتم بهت زندگيتو خراب ميكنم، حتى بعد مرگم از دست من راحت نميشى."

ليام لبخندى زد و گفت "كى خواست تورو بكشه هوم؟ فكر نكنم طاقتت اونقدر كم باشه كه بميرى..." و هرمن رو به سمت زيرزمين برد.

بيست و سه دقيقه. دقيقا بيست و سه دقيقه گذشته بود. چرا ليام هنوز برنگشته؟ زين داشت ديوونه ميشد. اگه به پليس زنگ ميزد و ميبردنش زندان چى؟ ليام قطعا هرمنو نميكشت، پس چى كارش كرده بود؟

زين داشت مطمعن ميشد ليام هنوز عاشق لوكاسه، چرا انقدر عصبانى شد؟ هرجور فكر ميكرد هيچ دليلى براى اينكه ليام اينكارارو كنه پيدا نميكرد.

به كى زنگ ميزد؟ ميتونست به اد زنگ بزنه، چى ميگفت؟ ليام بيخودى قاطى كرده بود. زين الان مطمعن بود كه ليام مشكل داره. هم زود عصبانى ميشد هم نميفهميد داره چه غلطى ميكنه.

وقت فكر كردن نداشت، زنگ زد به اد.

"سلام زين، چخبرا؟"

"سلام، اد خواهش ميكنم زودتر بيا خونه ليام. ميدونم الان نبايد بهت زنگ بزنم ولى نياز دارم بياى اينجا، كس ديگه اى نبود كه بهش زنگ بزنم."

"زين؟؟؟ چيشده؟؟؟ اتفاقى براى ليام افتاده؟" اد با نگرانى پرسيد.

"نه فقط بيا اينجا خواهش ميكنم." زين گفت و هيچ دركى ازينكه داره ليامو تو چه دردسرى ميندازه نداشت.

Forgive me sunshine [Completed]Where stories live. Discover now