part 15

681 85 8
                                    

زين با خودش راه ميره و مدام به اين فكر ميكنه كه چي باعث شده ليام پين به ادمي كه هست تبديل بشه؟
چقدر بايد درد بكشي تا بتوني ديوار دور خودت و محكم كني و به كسي اجازه نفوذ ندي؟ همه اينا دورتر از تصوراتشه و نميدونه چطوري بايد ادم به اون جايگاه برسه.

دلش ميخواد برگرده و داستان زندگي ليام و ازش بپرسه ولي مطمعنه به نتيجه اي نميرسه،اون سفت تر ازونه كه بخواد وا بده و داستانشو به كسي بگه،زين تسليم نميشه،نه به اين زودي.

بعد از طي كردن كل خيابون از خونه ليام تا خيابون بعدي ياد هري ميفته و اينكه بهش زنگ نزده هم نگرانه و هم يجورايي دلخوره ازينكه هميشه اون بايد زنگ بزنه،هميشه اون بايد نگران باشه تا هري گندي بالا نياره.

مگه چقدر ميتونه حواسش به همه چي باشه وقتي كسي حواسش به اون نيست؟

ياد النور ميفته و از خودش براي اينكه يه لحظه تو فكرش زنگ زدن به اون بود براي درد و دل خجالت ميكشه.

افكار زياد زين باعث ميشن خيلي چيزارو فراموش كنه ولي اون نبايد فراموش كنه كه چقدر عاشق كارشه و چقدر همه زندگيش بسته به اونه.

با صداي زنگ گوشي افكار زين بهم ميريزه و اسم كاپكيك تلخ روي صفحه ظاهر ميشه ناخودآگاه لبخندي ميزنه و جواب ميده.

-ميشونم.

+باز سگ شدي زين؟ چته خب.

-اين زنگ قبل سكسه يا بعد سگ يا وسطش؟

+من سكس و به تو ترجيح نميدم.

-(زين بسختي جلوي خندش و ميگيره و صداشو جدي ميكنه) اگه نميشناختمت اين جملتو تتو ميكردم.

+خب ميخواي بپرسي براي چي زنگ زدم؟

-(زين ميدونه دليل خاصي نداره و نميخواد سوتي بده) نه.

+بتخمم،درواقع زنگ زدم كه بگم من دارم يه مدت ميرم.

-وات د هللللل هري،كجا ميري؟

+(هري خودشو خونسرد نشون ميده و ميخواد سعي كنه عادي بنظر برسه) زين كارام خوب پيش نرفته فقط بدون برميگردم نميتونم بمونم اگه بمونم با ادماي چرتي بايد سر و كله بزنم.

-(زين تقريبا در حال عصبي شدنه) كجايي؟ اينطوري نميتونيم حرف بزنيم.

+فرودگاه.

دنيا رو سر زين خراب ميشه. برادرش،نزديك ترين دوستش و تنها فرد زندگيش داره ميره و حتي اون ازش خدافظي نكرده.

-هري،هري كجا ميري؟ من بدون تو چي كنم؟ شركت و چي كنم؟ اصلا چطوري تنهايي زندگي كنم؟ فرودگاه؟ چه غلطي كردي باز؟

+(هري نميتونه تحمل كنه و بغض گلوشو پر ميكنه) زين،برميگردم. قول ميدم مجبور بودم. رسيدم اونجا ادرسمو ميفرستم و ويدئو كال ميكنيم. نميذارم اونجا تنها بموني. كمتر از يه سال طول ميكشه. اگه صبر كني و قول بدي تحمل كني زود تموم ميشه.

-نميخواي بگي چي كردي كه بايد بري؟

+الان نه،ولي تعريف ميكنم تا وقتي برم ميتوني تو خونه من بموني.كليد تو دفتره از جايي كه توشي بهتره. هر روز حرف ميزنيم و بايد قول بدي مواظب خودت باشي.

زين نميتونه حرف بزنه،اشكاش جاري شدن و حتي نميتونه به نبودن هري فكر كنه. ديگه كي باهاش كل خيابونارو مست بگرده؟ و كي سي تا ميس كال براي پاره كردن شريك سكسش بندازه؟ كي عكساي مسخره شو تحمل كنه و بگه قشنگن؟ اون بردارش و از دست ميده و اين غيرقابل تحمله.

+(هري استرس ميگيره و صداش ميلرزه) زين،زين هنوز اونجايي؟ خوبي؟ زين؟

-باشه برو هري برو. مواظب خودت باش،رسيدي بهم بگو.

+از دستم ناراحتي؟

-اگه از كسايي كه دوسشون داريم ناراحت نشيم پس كي بايد ناراحت شيم؟

+منم دوست دارم،ميدونم تنهايي ميدونم سخته برات ميدونم هيچكي جز من تحملت نميكنه ولي سعي كن تا ميتوني رو پين تمركز كني.

-خفه شو هري خفه شو.

+من بايد برم،پس منتظر زنگم باش. اميدوارم از پس خودت بر بياي.

-ازت متنفرم.

+من خيلي بيشتر ازت متنفرم.

زين قطع ميكنه و به اسمون نگاه ميكنه. هوا تاريكه و دلگير تر از هميشه.
امشب براش اندازه صد سال ميگذره و اون مطمعنه كه اسون نميشه ازين اتفاق گذشت.

اتفاقاي خونه ليام و بعدش جريان هري و همه اينا يهويي پيش اومده بود كه باعث ميشد بهش فشار زيادي وارد شه. اولين كاري كه مجبور بود بكنه پيدا كردن همكار بود. قطعا نميتونست يك سال كامل شركت و تنهايي اداره كنه. فردا بايد دنبالش ميگشت.

پياده بود و تا شركت راه زيادي بود پس ترجيح داد اول خونه بره تا وسايلش و جمع كنه و فردا صبح از شركت كليداي خونه هري و برداره تا بره اونجا زندگي كنه.

پدر هري قبل از مرگش همه اموالش و به هري بخشيده بود و هري جزو ادماي خرپول به حساب ميومد. رفتن هري با وجود تمام بدبختياش براي زين فايده هايي ام داشت و ازونا ميشد به خونه عاليش براي يكسال اشاره كرد هم استخر خصوصي و جكوزيش بدرد ميخورد و هم سينماي خانوادگيش.

راهشو به سمت خونه كج كرد و گذاشت اشكايي كه با ياداوري رفتن هري جمع شده بودن راه خودشونو پيدا كنن.

خب بعد از مدت ها نوشتم و ميدونم يكم خيلي زياد بينشون فاصله افتاد و اميدوارم ببخشيد ولي اگه دوسش داشته باشيد و ووت ها و نظرا بيشتر بشه قول ميدم سريع تر بنويسم و بهتر.
مرسي ازينكه وقت گذاشتين و جاست فور يور اينفورميشن
لاو يو ال.

Forgive me sunshine [Completed]Where stories live. Discover now