3. Unwanted kiss

614 128 10
                                    

«J-Hope»

چشمامو مالیدم و خیلی اروم باز کردم. تو تمام تنم احساس سبکی میکردم. بدنمو روی تخت گرمم رها کرده بودم و لبخند روی لبم مملو از ارامش بود. به سمت راست برگشتم و به جیمین نگاه کردم. پشتش به سمتم بود و میتونستم موهای زیبارنگ بهم ریختشو ببینم. هنوز بیدار نشده بود و پتو از روش افتاده بود. از روی تخت بلند شدم و بدنمو کش و قوس دادم. تمام خستگی دیروزم کامل از تنم رفته بود. پتو رو روی تختم صاف کردم و به سمت جیمین رفتم. پتوشو از روی زمین برداشتم و بالا سرش ایستادم. به صورت نازش نگاه کردم و پتورو روش کشیدم.

گوشیمو از روی میز بالای تختم برداشتم و از اتاق بیرون رفتم. صدای خنده های جین و جانکوک رو شنیدم و لبخندم بزرگ تر شد. به سمت سالن اصلی رفتم و جین و جانکوک رو دیدم که پشت میز نشسته بودن، بهم نگاه میکردن و از خنده دستشونو روی شکمشون گذاشته بودن. روی میز غذاهای صبحانه بود و نامجون سمت بالای میز مشغول خوردنه قهوه بود. با لبخند به جین وجانکوک نگاه میکرد و کتاب قرمز رنگش هم دستش گرفته بود. تهیونگ هم روی مبل نشسته بود و داشت شیشه عینکشو پاک میکرد.

تهیونگ متوجه اومدنم شد و با لبخند گفت"هوبی صبحت بخیر! حالت بهتره؟"

جین و جانکوک هم به سمتم برگشتن و نامجون از سر جاش بلند شد.

به تهیونگ نگاه کردم و با لبخند گفتم"صبح بخیر! اره خیلی خوبم دیشب عالی خوابیدم"

تهیونگ خنده کوچکی کرد گفت" جیمین دیشب بیخیالت شده بوده که احتمالا که تونستی خوب بخوابی"

ابروهامو بالا انداختم و با حالت سوالی نگاهش کردم. یکدفعه جین با خنده گفت" جیهوپ بیا بشین خیلی سعی کردم سهمتو نخورم باید متشکر باشی"

جانکوک بهش نگاه کرد و خندیدن. جانکوک بلند شد و به سمتم اومد و از پشت دستشو دور شونم حلقه کرد.

به نامجون نگاه کردم و پرسیدم" یونگی کجاست؟"

نامجون سرشو تکون داد و گفت" دیشب تا دیروقت بیدار بوده. الانم خوابه. بیا بشین! "

جانکوک دستاشو از دورم برداشت و به سمت تهیونگ رفت. روی پاش نشست و تهیونگ از پشت بغلش کرد. به سمت میز رفتم و صندلی ای که رو به روی جین  بود رو به عقب کشیدم. ظرف میوه رو از وسط برداشتم و کنار گذاشتم. جین بهم با حالت تعجب نگاه کرد و پرسید" خب چرا برداشتی گذاشتی اونجا؟! نمیخوری حداقل بزار ما بخوریم!"

به کاسه جلوم نگاه میکردم و جواب دادم" عاه هیونگ داشتم فکر میکردم جیمین خیلی میوه دوست داره و احتمالا دیر بیدار میشه. گفتم یکم براش نگه دارم"

Pretend | HopeminWhere stories live. Discover now