12. Burnt lead

536 88 15
                                    

«J-Hope»

۹:۲۴ شب

"جانگ‌شی همراهتون اومدن"

بعد از چند ساعت بی حالی و خستگی لبخند کمرنگی روی لبام نقش بست. سرمو به سمت در اتاق برگردوندم و تهیونگ رو دیدم که پشت پرستار ایستاده و لبخند بزرگی رو لباش نشسته.

"هوسوککککک"

بعد از خارج شدن پرستار، تهیونگ به سرعت به سمتم اومد و دستشو روی دستم گذاشت.

"چقدر خوشحالم که میبینمت! بهتری؟"

لبخند عمیقی زدم و تو چشم های پرهیجان تهیونگ نگاه کردم." اره خیلی بهترم! همه خوبن؟"

بدون توجه به سوالم فوراً جواب داد"مشخصه بهتری! رنگ و روت باز شده نمیدونی چقدر وحشتناک بودی این چند روز که"

خوشحالی تهیونگ تنها چیزی بود که بعد این چند روز دلمو حسابی گرم کرده بود. هیچوقت دلم برای دیدن این یه نفر انقدر تنگ نشده بود.

"بیا برات یکم خوراکی اوردم بخوری عشق کنی!"

خنده مرموزی کرد. با تعجب بهش نگاه میکردم. دلم برای عجیب غریب بودناشم تنگ شده بود.

"دیوونه شدی؟ اینجا ای سی یوعه"

"بابا مگه چیه؟! میدونم این چند روز همش بهت چرت و پرت دادن! بیا بخور زودتر خوب شی"

خنده ای کردم و به چهره مهربون تهیونگ نگاه کردم"خب چخبر همه چی خوب پیش میره؟"

تهیونگ نفس عمیقی کشید و روی صندلی کنار تختم نشست."اره بدک نیست... راستی چرا اینجا یه مبل کوچیکی چیزی نداره ادم بشینه روش. یه صندلی سفت گذاشتن اینجا سخته خب. نه میزی نه چیزی..."

"چون اینجا کسی نمیتونه بیاد داخل اتاق و بمونه. اون شیشرو میبینی رو دیوار... اون واسه ملاقاته. فکر کردی واسه چی با گان میای اینجا پس؟"

"اها راس میگی"

موهای مواج تیره رنگش رو به سمت عقب داد و نفس عمیقی کشید. "مدت زیادی تو کما بودی مطمئناً ازین مدت خبر نداری...البته خبر خاصیم نیست. اهنگ جدیدت خیلی پرطرفدار شده و تو توییتر ترند شده بود. ولی خب یه سری توییتم هستن ازینکه تو چرا هیچ واکنشی نشون ندادی به ترند شدن و حمایت ها و یه سری داستانای دیگه که لازم نیست فعلا بهشون فکر کرد"

"خب چطوری جمعش کردین؟ اصن خبرنگارا کجان؟ عجیبه سر و کلشون پیدا نیست!"

Pretend | HopeminWhere stories live. Discover now