21. What's gonna happen?

466 76 9
                                    

«J-Hope»

"ما رسیدییییم!"

"سلام جیمینا خوش اومدی... عه هوسوک...ببینم...باهم اومدین؟" یونگی جلوی یخچال ایستاده بود و با ورود ما به خونه با لبخند بهمون نگاه میکرد.

"اره رفتم سالن رقص باهم برگشتیم...بقیه کجان؟"

"جانکوک و نامجون رفتن قدم بزنن. تهیونگ حمومه و جینم اتاقشه" کاسه بستنی رو دستش گرفت به سمت مبل قدم برداشت.

جیمین که لبخند زیبایی روی لبش داشت دستم رو محکم تو دستش قفل کرد و به سمت اتاق قدم برداشتیم . وارد اتاق شدیم و در اتاق رو پشت سرم بستم. جیمین دکمه های  پیرهن سفید رنگشو باز میکرد و با مهربونی بهم نگاه میکرد.

"خیلی خسته ای نه؟"

"اره واقعا... فقط الان باید برم حموم"

خندید و لباس رو کامل از تنش خارج کرد. بدن برهنش کاملا مشخص بود و همینطور که میخندید بهم نزدیک شد. روبروم ایستاد و بدنشو به بدنم چسبوند. دستاشو روی شونم گذاشت و صورتشو بهم نزدیک کرد. غرق زیباییش شده بودم... دستامو ناخوداگاه رو پهلوهاش گذاشتم و همینطور با چشم های براقش بهم زل میزد.

"چیه؟ من که بدنتو تمیز کردم..."

صورتشو نزدیک تر کرد جوری که نوک بینیش، بینیم رو لمس میکرد. دستامو به کمرش کشیدم و صورتمو یکم عقب بردم.

"شوخی که نمیکنی نه؟ با دستمال؟ باید برم بشورم خودمو"

سرمو جلو بردم و بوسه ای به پیشونیش زدم که خندید و گفت" خب میتونم بهت ملحق شم نه؟"

خندیدم و لبخند مرموزی روی لبم نشوندم. خنده کوچکی کرد و دستشو از روی شونهام برداشت. تیشرتمو تو دستش گرفت و از تنم خارج کرد. با نگاهش براندازم کرد و بعد به سمت حموم حرکت کرد.

"من منتظرتم... لخت شو بپر بیا!" خندید و وارد حموم شد و در رو بست.

لبخند عمیقی زدم و شلوار و باکسرمو باهم از تنم خارج کردم. در حموم رو باز کردم و جیمین رو دیدم که با بدن برهنه توی وان پر از اب دراز کشیده بود.  ظرافیت و زیبایی جیمین نمیتونست برام تکراری بشه. هر دفعه که با گوشه و کنار بدنش رو برو میشدم مجذوب و محو میموندم.

"میخوای همونجا وایسی؟ بیا پیشم خب"

از فکرم خارج شدم و با لبخند شیرینی به سمت وان رفتم. جیمین بدنشو به سمت جلو جمع کرد و پشتش نشستم. بدنش برهنش رو از پشت بهم چسبوند و سرشو روی سینم گذاشت. آب گرم تمام وجودمو تازه کرده بود. به سر جیمین بوسه میزدم و دلم میخواست تمام عطر تنشو نفس بکشم.

خودشو توی بغلم جا کرده بود و نرمی پوستشو روی بدنم حس میکردم. عطر موهای خیسش تو ریهام میپیچید و پهلوش رو نوازش میکردم.

Pretend | HopeminWhere stories live. Discover now