💜Part2💙

683 139 22
                                    

سلام کیوتی ها
///////////////////////////////////////////
تهیونگ :

از ماشین پیاده شدم وارد شرکت شدم
در "جواب سلام صبح بخیر رئیس" سر تکون دادم و وارد آسانسوری که فقط برای سهامدارا و رئیس هست 
وقتی از آسانسور بیرون اومدم و رفتم دفترم نشستم که "تق تق"
پووووووف خدای من حوصله هیچ خری ندارم ولی مجبورم : بله
در باز شد منشی بیون اومد تو : رئیس کیم یه اتفاقی افتاده !
پووووووف مار از پونه بدش میاد دم لونه اش سبز میشه
+ باز چیشدع
خدا میدونه چی شدع که ترس داره میلرزه
¢ چیز ب..برادرت..تون..
قبل از اینکه حرفش تموم شه : برادرم چیشده ؟ حالش خوبه ؟
بازم با همون لرز : ب..بی..م.م..ااارستانه
شکه از جام پاشدم : چیییییییی ؟ چطور ممکنه من دیشب باهاش حرف زدم که !
¢ من...
قبل از اینکه حرفش بزنه : کدوم بیمارستان
باهمون لکنت قبلی : ا...اس..ان*
نفهمیدم چجوری خودمو رسوندم به آسانسور سریع دکمه پارکینگ زدم بعد از چند دقیقه رسیدم به پارکینگ سوار ماشین شدم سریع آدرس بیمارستان وارد کردم پاکو گذاشتم رو گاز چندین بار نزدیک بود تصادف کنم ولی با هر بلایی بود رد کردم ....
بالاخره رسیدم به اون بیمارستان کوفتی
پذیرشو پیدا کردم : سلام کیم نامجون اتاق چنده
انگار متوجه من نشده بود پووووووف دلم میخواست داد بزنم بگم هعی زنیکه خر باتوهم ولی جلو خودمو گرفتم و با صدای بلند تر : سلام کیم نامجون کجاست ؟
تازه متوجه من شد با یه لبخند احمقانه : سلام اقای کیم وایی شما اینجا چیکار میکنید ؟
واقعا دلم میخواست کله شو بکوبم دیوار خیلی خیلی جلوی خودمو گرفتم یه نفس عمیق کشیدمو : کیم نامجون اتاق چنده ؟
بازم همون لبخند احمقانه ادامه داد : عااا یه لحظه داخل سیستم رو چک کنم
" ادم انقدر مزخرف ندیده بودم که دیدم "
یه لبخند احمقانه دیگ : طبقه سوم اولین اتاق ( تو فیلما معمولا میگن طبقه دوم سمت چپ انتهایی راهرو 😂😂😂😂😂)
جلوی آسانسور وایساده بودن اصلا حوصله صبر کردن نداشتم از پله رفتم هو نفسم گرفت بعد 5 دقیقه بالاخره رسیدم به طبقه سوم خداروشکر اتاقش همین جلو بود در اتاقو زدم دیدم کسی جواب نداد رفتم داخل نامجون هیونگ به منظره بیرون زل زده بود !!
وایسا ببینم چرا جین هیونگ کنارش نی ؟؟
چند دقیقه همونجور وایسادم واقعا متوجه ام نشد !!! بالاخره رفتم کنارش دستمو گذاشتم رو شونه اش که یهو پرید ! بهش لبخند زدم و خواستم حرف بزنم که دیدیم چشماش قرمزه و انگار که چندین ساعت گریه کرده اونم کی هیونگ همیشه خوشحال من که با لبخنداش دل هرکسیو میبره !!" تو نگاهش غم بود یه غمه خیلی بزرگ این چشمارو دقیقا روز مرگ مادر دیدم ! ولی چرا ؟ مگه کسیو از دست داده ؟؟ نکنه"
قبل از اینکه بخوام حرفی بزنم به حرف اومد : بهم..هق.هق. خ.خ ...خیا...نن... هق... هق.هق. بهم خیانت کرد هق هق هق هق....
+ چی ؟؟؟ کییییی؟؟؟؟
تو ذهنم با خودم میگفتم وایییییییی اون نباشه لطفا لطفا
همیجور که تو ذهنم داشتم خدارو التماس میکردم با صدای کلفت شده که دلیلش چند ساعت گریه بود : ب..ب...بنظر....ت. هق هق هق کییییی ؟
و بوم دقیقا همون شخص حالا چیکار باید کنم خدا میدونه سعی کردم ارومش کنم ولی بدتر میشد ......
سرشو بغل کردم : من همیشه هستم گریه کن هیونگ گریه کن .....
جین هیونگ نامجون هیونگ خیلی همو دوست داشتن خیلیییییییییییی !طوری که جین هیونگ بخاطره نامجون هیونگ درسشو ول کرد و نامجون هیونگ هم بخاطره عشقش جلو هر کس و ناکسی وایساد و برای بهم برسن خیلی سختی کشیدن .....
جین هیونگ خانوادشو ترک کرد و درسشو ترک کرد کلی حرف می شنید ولی هیچ نگفت
نامجون هیونگ چقدر سختی کشید تا یه کمپانی بزنه اونم با کلی قرض و بدبختی بعد از اینکه زد زیاد بهش توجه نشد چرا چون اون یه منحرف عوضی بود که به پسرا گرایش داره ولی بعد از اینکه فهمیدن اون پسر کیم بزرگ کلی بهش بها دادن ! اون کلی زحمت کشید چه شبا که نمی خوابید تا اینجا برسه ولی دراخر گفتند " فقط بخاطره ثروت پدرش بوده " ولی وقتی اون ریاست شرکت های کیم رو قبول نکرد همهشون لال شدند !
اولین کاری که کرد جین هیونگ رو وارد عرصه موسیقی کرد خب جین هیونگ هم چند ترم داخل دانشگاه موسیقی خونده بود و صداش بهترین صدای بود تاحالا به گوشش رسیده بود و جوایز زیادی گرفته بود رابطه اونا شده بود رئیس کارمند و اونا عاشقانه همو میپرستیدن و من خوشحال بودم که دوتا هیونگام باهم خوشحالن ...
ته دلم آرزو میکردم یعنی میشه اون هم منو اینجوری هنوز دوست داشته باشه ؟ خیلی دلم حداقل یکبار دیگ ببینمش 😔😔😔
تو افکارم بودم که متوجه شدم تو بغلم خوابش برده ....
اروم دستمو از زیرش در اوردم و گذاشتم رو تخت پتو رو کشیدم روش خواستم دستمو بردارم که محکم تر از قبل دستمو گرفت : نرو
بهش لبخند زدم : هیونگ همین جام جایی نمیرم ... میخواستم برم پیش پزشکت باشه ؟
بازم محکم گرفت : زود برگرد باشه ؟
برای اطمینان دستشو فشار دادم : چشم
با تردید فشار دستشو کم کرد و دستشو برداشت ...
بهش چشمک زدم رفتم بیرون که دکتر رو پیدا کنم
///////////////////////////////////////////////////

جیمین و جین و جونگین با بهت : چیییییی ؟
لوهان که از ترس میلرزید : ش.ش.یین..هه ...حاا..مم..مله..س
جونگین با ضرب پاشد : تو چه گوهی خوردی ؟؟؟؟
جین با پوزخند : اون وقت منو دلداری میده مرتیکه خر تو که به فاک رفتی !!
جیمین سعی میکنه صداشو کنترل کنه : سهون چی خبر دارع ؟؟؟
همون لحظه صدای زنگ موبایل جیمین بلند میشه و روی عکس چانیول می افته و دکمه اتصال لمس میکنه : سلام هیونگ
چانیول خنده : سلام موچی کوچولو
جیمین بلند میشه و میره بیرون از کافه
- یااا موچی خودتی گوش دراز
€ یا تو الان به هیونگ چی گفتی ؟!
همون لحظه ماشینی با سرعت زیادی از جلو کافه رد میشه !!
جیمین تو دلش بع راننده ماشین ناشناس فش میده ؛ ولی نمیدونه همونی که تو دلش به باد فش گرفتش کیه !؟
شاید اگه میدونست هیچ وقت اینارو نمیکرد !
حرصی ادامه میده : درست شنیدی هیونگ بهت گفتم گوش دراز :)
€ یاااا
هر دو برادر خنده ای میکنن که چانیول : هعی موچی فردا مهمونیه ازدواج پسر وزیر سابق لی هست
- لی تا حالا نشدیدم
€ منم فقط برقصم و طراحی کنم نمیدونم !
- عاا لطفا چانیول هیونگ دوباره شروع نکن
€ من یه موچی بیشتر ندارم :)
- یاااا هیونگ
€ باشه بهرحال فردا مراسم هست بهت بگم دوبار نگی من وقت ندارم نمیدونستم نمیام
- پووووووف حتما باید به یه مهمونی برم
قبل از اینکه حرفش تموم شه چانیول : اول همه تو تک برادر منی و دوم تو ، تو این کمپانی کوفتی به اندازه‌ی من سهام داری و سوم نمی خواهی که برادر خوش تیپت و جذابت که همه دنبالشن تنها بره به مهمونی ... میخوای ؟
جیمین با یه لبخند : باشه هیونگ .. فقط کیا میان تو اون مهمونی ؟
€ افراد عادی نمیان
- اوکی
€ شب میبینمت
- فعلا چانیول هیونگ
بعد از قطع شدن تماس برگشت به کافه نشست کنار لوهان دوباره سوال قبلیشو پرسید : سهون چی خبر دارع ؟؟؟؟
لوهان با همون لرز : ن...ه
جین حرصی : حالا میخوایی چیکار کنی ؟ میدونی که سهون برات هر کاری انجام میده ! و اگه بفهمه قطعا داغون میشه
جونگین با فاصله یه صندلی تو افکارش بود افکاری که میگفت " جین با اینکه اینهمه نامجون رو دوست داشت نامجون بهش انگ هرزه زده و الان بجایه اینکه به فکر لوهانه ، لوهانی که تو اولین دعواش با سهون میره به بار و مست میکنه و با یه دختر میخوابه ! و اون دختر سو استفاده گر با یه بچه که معلوم نی برای کیه تهدیدش میکنه ! دختری که ادعای پاک بودن میکنه"

آیا واقعا اون بچه مال لوهانه ؟
آیا واقعا جین بدون اینکه بدونه به نامجون خیانت کرده ؟؟ یا این فقط یه سو تفاهمه ؟ یا ما اینجا یه عوضی داریم که دوست داره نامجون مال خودش باشه ؟شایدم جین رو میخواد؟شایدم نامجون از جین خسته شده و این یه بهونه اس هوم؟
<><><><><><><><><><><><><>

می خواهم دوستت نداشته باشم

اما نمیتوانم ...!

و این تنهاجاییست

که خواستن

توانستن نیست...
<><><><><><><><><><><><><>

اونی که این جمله رو گفته پیدا نکردم
😅😅
گایز بیمارستان آسان یه مرکز پزشکی در سئول هست :-)

𝑰 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕Where stories live. Discover now