💜Part16💙

250 58 9
                                    

RM

بعد از تماس قرار بود تهیونگ بیاد اینجا !
واقعا مگه من کار بدی کردم ؟
واقعا مگه من چیز بدی گفتم ؟

لیاقت من اینه ؟
لیاقت عشق من اینه ؟

انقدر بد بودم ؟

قلبم درد میکنه !
تاحالا شده از جایی که انتظارش نداشتی ضربه بخوری ؟
من میدونم که چاقو تیزه و زخمیم میکنه اما از کاغذ که تازه چیزی ازش یاد میگیری بهش نمیخوره که تیز و زخمی کننده باشه !
درد زخمی که با چاقو بریده شده هر چقدر هم بزرگ باشه دردش کمتر از کاغذه هر چقدر هم کوچیک باشه !

سرم گذاشتم رو کانتر آشپز خونه و با لیوان ودکا م بازی کردم !

به یخ ها خیره بودم !

جین مثل الکل بود
و من یخ بودم !

یخی در کنار الکل آب میشه !

اما
حالا همون الکل هم دیگه من رو گرم نمیکنه !

بی توجه به تهیونگ که با بهت بهم نگاه میکرد رفتم اتاقم .

*******
Jimin

با سردرد از خواب بیدار شدم یکی منو بغل گرفته !
اون چانیول هیونگ بود !

خیلی آروم از تخت بلند شدم و از اتاق هیونگ بیرون رفتم !

دیشب چه اتفاقی افتاد ؟
چرا تو اتاق هیونگ خوابیدم ؟
اصلا چجوری اومدم خونه ؟
نکنه ؟
نههه امکان نداره دیشب مست کرده باشم !

رفتم اتاقم حموم کنم بعد از 20 دقیقه آواز خوندن داخل حموم بیرون اومدم !

یهو سرم شروع کرد به سوت کشیدن !
این درد خیلی وقت بود سراغم نیومده بود !
چشمام تار شد !

نمیدونم خودم نشستم یا زمین خوردم !
اما الان رو زمین بودم !

هیچ حسی داخل بدنم نداشتم !
فقط مغزم بود که اونم درد و سوت به همرا داشت !

تک تک خاطرات دیشب برام مثل فیلم سینمایی پلی شد !

یه سری خاطرات هستند که اگه به یادت نیاد خیلی راحت تره !

من تو کل زندگیم تلاش میکنم تا خاطرات اون روزی که التماس میکردم تجاوز بسته و اونا بازم ادامه میدادن از یاد ببرم و خب موفق هم هستم …!
اما
وقتی شوک عصبی بهم دست چیزی از علت اون شوک  یادم نمیاد اما کمتر از یک روز مثل فندکی که میزنی به الکل با تموم جزئیات بهم یاد آور میشه !

حالا مثل زندایی که حکم آزادیش اومده تموم حس هام بهم بگرده !

همیشه همین بود !
بدون اینکه کسی بفهمه درد میکشم !
این خیلی تلخه که همه فکر میکنن من یادم نمیاد در صورتی من مو به مو یادم میمونه !

همه فکر میکنن من یه فرده بی درد و معروفم ولی هیچ کس از دردی که میکشم خبر نداره حتی چانیول هیونگ !

𝑰 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕Where stories live. Discover now