💜Part6💙

409 90 25
                                    

Sehun

میدونستم که لوهان خونه ی جیمینه چون اونایی که گذاشتم لوهان رو تعقیب کنن هم آخرین بار لوهان رو وقتی با جونگین وارد خونه ی جیمین میشد دیدن !
راه افتادم به سمت خونه ی جیمین واقعا دلیل دوری لوهان رو نمیفهمم !
وقتی زنگ زدم بعد چند دقیقه جیمین اومد درو باز کرد با گفتن اینکه میتونم بیام تو هول کرد وقتی رفت کنار وارد خونه ی دلبازش شدم ! دیدم لوهان داره میره سمت اتاق سریع تر ازش سمت اتاق رفتم و دستشو گرفتم !
لوهان عصبی : همینو کم داشتیم ، اینجا چی میخوایی ؟
سهون با ملایمت : چیز خاصی نیست ! اومدم همسرمو ببینم نمیشه ؟
لوهان با اخم : نه نمیشه !
به زور سوار ماشین کردمش !
سمت خونه ی خودمون راه افتادم و متوجه شدم که کسایی که گذاشته بودم برای تعقیب لوهان پشت ماشینم به را افتادن !
تو راه هیچ حرفی نزدیم !
بعد تقریبا نیم ساعت به خونه رسیدیم ریموت در حیاط رو زدم در باز شد ...
ماشین پارک کردم پیاده شدم و دیدم لوهان پیاده نشد ! در ماشین باز کردم بازشو گرفتم کشوندمش سمت خونه وقتی وارد خونه شدیم انداختمش روی مبل که لوهان با اخم ها توهم که کیوتش کرده بودن : وحشی دستم
چشمم به دستش افتاد که قرمز شده بود خواستم سمتش برم که با لرز : س سمتم نیاااا !
با اخم : چرا ؟
سرشو انداخت پایین و لرزش شونه هاش بیشتر شد .... سمتش خم شدم بغلش کردم
تقریبا نیم ساعت تو بغلم بود سرشو بالا آورد چشماش قرمز بود نوک دماغ کیوت قرمز شده بود گونه های جذابش قرمز بود !
اروم موهاش نوازش کردم و با ملایمت : نمیخوایی بگی چیشده ؟ ما که مسئله رو حل کردیم سفید برفی
چشماش پر شدن : او-اون نی-نیست !!
همونجور که موهاشو نوازش میکردم : پس چیه ؟
گریه اش شدت گرفت : م-من ...هق... هق .. ب-بهت....خ... هق هق هق ... یا.... نت... کردم ...هق هق هق هق هق هق
گوشام سوت میکشید امکان نداره که لوهان بهم خیانت کنه امکان نداره ......
کسی که من عاشقشم بهم خیانت کنه اون چنین کاری نمیکنه ؟ من براش کافی نبودم ؟ کسی بخاطرش از همه چیزم گذشتم حالا بهم خیانت کرد ! کسی براش آسمون به زمین می دوزم حالا ....
کسی که بخاطرش از خانوادم گذشتم !
فکر نمیکنم ارزشش داشته باشه !
اون ارزش دیگه نداره !
دیگ برام مهم نیست !
ولی قلبم .... اون ماهیچه لعنتی چرا میسوزه ؟ چرا انگار تو آتیشم ؟ چرا احساس دور انداخته شدن دارم ؟ اونم از کسی عاشقانه دوستش داشتم ؟ چراااااااااااااااااااااااااااااا ؟
چرا دیگ نمیتونم تحمل کنم ؟ چرا قلبم میسوزه ؟ هه حتما بخاطره دل خودم به حال خودم میسوزه !
مگه مرگ چجوریه ؟ یعنی از این بدتره که عشقت بهت خیانت کنه ؟ بدتره ؟
جهنم چجوریه مگه ؟ مطمئنم از این درد خیلی بهتره !
" قلبم سوخت اما تو فقط گریه کردی "
" بخاطره یه اشتباهم تو گذشته داشتی دیونه میشدی حالا بگو من بخاطره یه حقیقت چیکار کنم ؟

;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;

Jin

متوجه بودم که سهون اومدو لوهانو برد و بعد پنج دقیقه جیمین کنارم خوابید متوجه بودم که خوابش سنگینه و سعی کردم بدون هیچ سر و صدایی از خونه بیام بیرون و موفق هم شدم هوف باورم نمیشه پارسال چنین شبی چنین شبی باهم عشق بازی میکردیم ولی الان نامجون کجاست و من کجا .........
چرا مگه من چیکار کردم ؟ اون از خانوادم این از عشقم !
سوار تاکسی شدم !
راننده خوشبختانه یا بدبختانه منو نشناخت !
به سمت رود خانه هان حرکت کرد .........
شاید زندگی کردن بست بود .........
ماشین بالاخره وایساد !
روی زمین نشست رفت گوشیش برداشت رفت داخل پیام های خودش و نامجون ...!

𝑰 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕Where stories live. Discover now