💙Part17💜

278 65 27
                                    

Jimin

داشتم به سمت نامعلوم میدویدم !
من خب 7 سالم بود و هیچ جایی بلند نبودم !
تقریبا شب شده بود دلم برای چانیول هیونگ تنگ شده بود !
سردم و گشنه ام شده بود
دیدم چند اجوشی از ته کوچه دارن کوچه به سمت میان !

با لبخند و تعظیم : سلام من گشنمه میشه یکم بهم گذا بدید ؟

اجوشی : البته ! اوم چه کونی داری ! دلم خواست !

اجوشی 2 : اگه بهت غذا بدم تو بهم چی میدی ؟

با تعجب : من که چیزی ندارم !

اجوشی 3 : تو خیلی چیزا داری !

اجوشی 1 : هعی کانگ بوم اون یه بچه اس !

اجوشی 3 : زر نزن اون کونش از دخترای هرزه  بار بهتره !

اجوشی 2 : وایی اگه کونش اونه ببین ک***سش چیه !

اجوشی 3 : هعی دختر اسمت چیه ؟

با تعجب : جیمین !

اجوشی 1 : امشب حوصله ندارم اینم اعضای بدنش خوب میخرن  هر کار میکنید فقط 11 ماه وقت دارید !

با ترس دویدم از کوچه زدم بیرون !

صدای پاشون شنیدم !

من فقط اومدم دنبال مامان و بابا !
من میترسم !
چانیول هیونگ !
اونا میخوان منو بخورن !
من هنوز با پونی کوچولوم بازی نکردم !

یهو کله ام خورد به چیزی سرمو آوردم بالا اون اجوشی سوم بود !

چیزی گذاشت جلو بینیم نفس که کشیدم انگار بی حس شدم !

اجوشی 3 : الان خشک خشک میکنمت تا حالیت شه فرار کردن از دسته کانگ بوم یعنی چی ؟

اون میخواد چیکار کنه ؟
میخواد منو بخوره ؟
ولی من هنوز سیندرلا ندیدم !
یعنی فرشته نجات منم نجات میده ؟
قول میدم دیگه شکلات نخورم تازه موهام خودم شونه کنم !
حتی با باربی هام بازی نکنم !

یهو اون شلوارم دراورد !
میخواستم حرف بزنم بگم نکن اما حس نداشتم !

شرتم کشید پایین !

خجالت کشیدم که خواستم پاهام جمع کنم اما چرا نمیتونستم ؟

فرشته نجات لطفا قول میدم خودم غذا بخورم !

یهو یه چیز بزرگ وارد اونجای که جیش میکنم شد !

میخواستم گریه کنم که یه چیز دومم هم وارد شد !

یهو سرم خورد به یه چیز تیز !
یه چیز مثل آب از صورتم رد شد ولی رنگش قرمز بود !

و بعد تاریکی !

الان لولو منو میخوره !

چانیول هیونگ کجایی ؟

فرشته نجات ؟

𝑰 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕Where stories live. Discover now