💙Part19💜

251 61 59
                                    


Jin

بعد از اینکه جیمین خوابید از اتاق اومدیم بیرون !

بعد گفتن اینکه باید دنبال کمپانی بگردم از عمارت پارک شدم و وارد ماشینم شدم که گوشیم زنگ خورد !

شماره نشناختم !

شاید جیسو باشه !

دکمه اتصال زدم که صدای نامجون اومد !

نامجون : جین ؟ خوبی ؟ دلم برات تنگ شده !

دریغ از حرف زدن من !

نامجون : اشکال نداره جوابمو نده من مشکلی ندارم اما جین قلبم تحملش نداره !
با گریه ادامه داد : جین وقتی هر روز صبح بیدار میشم تورو کنارم ندارم !
حتی عطرت هم رفته !
حرف های خیلی بدی بهت زدم خودم به خوبی خبر دارم !
حرفای زدم که جای برگشت ندارن !
اما بدون عطرت
بدون آغوشت
بدون گرمای نفست
نمیتونم !
دارم داغون میشم
روزایی که گذراندم برام عذابی پیش نبود
من یه احمقم که لحظه ای بهت شک کردم
همش تقصیر خودم بود
من فقط اون ویدئو فاکی رو دیدم ناخودآگاه راجبت فکر کردم باور کن همون لحظه مغزم قفل شده بود !
هیچ کنترلی راجب فکرایی که به سرم میزد نداشتم !
فقط اونچه که با چشم های خودم دیدم باور کردم !
به اندازه کافی عذاب دوریت کشیدم دیگه نمیتونم !
ادامه دادن به دوری مثل برگشتن به جهنم میمونه !
لطفا لطفا دیگه ترکم نکن فقط برگرد !
میایی پیشم جینی ؟

با صدایی که سعی داشتم لرزشش کنترل کردم گفتم : وقتی به چشمات نگاه میکنم یادِ چشمایی می افتم که قرق نفرت بود وقتی صدات میشنوم یادِ صدایی می افتم که بهم گفت هرزه حالا هر چقدرم که اون صدا ازم معذرت خواهی کرده باشه وقتی لبخندت میبینم یادع لبایی می افتم که بهم پوزخند زد و منو تحقیر کرد !
تاحالا کسی که عاشقشی بهت گفته هرزه ؟
طعم مرگ داره !
شاید قبلا باهات خاطرات خوب و قشنگ و عاشقانه زیادی داشتم اما همین یدونه خاطره بده انقدر تلخه که تمامی خاطرات خوب رو میشوره و میبره !
هر وقت میبینمت یادع اون موقع می افتم و زخمی که با هزار زحمت و بدبختی بستم سر باز میکنه دیگه توان بستنش ندارم !
دیدنت باعث عذاب برام دیگه نه میخوام ببینمت نه صدات بشنوم !
و
قطع کرد

به همین راحتی اون عشقه بی نهایت به آخر رسید

این بود عشق بی پایان که پایان یافت !

تمامِ دوست دارم ها
تمامِ خاطره ها
تمامِ عشق ورزیدن ها
تمام شد

عشقی سر یک اشتباه و بی اعتمادی از هم بپاچه عشق نیست هوسه هوس !

***************
( دوباره پلی کنید )
Jimin

با سردرد از خواب بلند شدم
مثل همیشه درد و تاریکی !

بازم یاده اون عوضی ها افتادم !

هر چقدر هم فراموش کنم بازم بهم یادآور میشه !

𝑰 𝒕𝒉𝒐𝒖𝒈𝒉𝒕 𝒕𝒉𝒂𝒕Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin