13.Beren & Luthin Book

744 129 31
                                    

جیمین
نمیدونم چرا از دیدن اون دختره مین مین انقدر خوشحال بودم که دلم میخواست بپرم و رسما ازش تشکر کنم که دختره.ولی میدونم دیدن اون لبخند پیروزمندانه رو لبای سولهی برام چقدر لذت بخش بود…سولهی درست مثل یه عروسک چینی شده بود زیبا و شکننده و ظریف …قیافه ی اعضا نشون میداد که چقدر بهت زده ان مخصوصا یونگی هیونگ ، به هرحال اون بود که شایعه ی دوست پسر عاشق پیشه ی سولهی رو بینمون پخش کرد …مین مین یا همون جانگمین تعظیمی کرد و خودشو معرفی کرد …از اون چشمای درخشان و قلبی شکلش معلوم بود که به زور خودشو نگه داشته تا آبروی سولهی رو نبره …اما حرکت نامجون هیونگ باعث شد سدی که دربرابر احساساتش ساخته بود بشکنه.
نامجون هیونگ بلند شد و گفت"از دیدنتون خوشحالم …ماهم که میشناسید bts هستیم."
همین جمله ی نامجون هیونگ کافی بود که اون دختر شروع کنه به تند تند حرف زدن "بله بله میدونم…من چهارساله آرمی شمام و تو تمام کنسرتا و اجراها و فن ساینای کره شرکت کردم …تمام مرچ هاتونو دارم …عکس بزرگتونو زدم جلوی تختم تا قبل از خواب بتونم صورتاتونو ببینم …استنداتونو رو میز کامپیوترم دارم …یه وبلاگ و یه فن پیجم ازتون دارم که توشون حمایتتون میکنم هر روز موزیک ویدیوی boy with love (این داستان تو سال 2019 اتفاق میافته دوستان) استریم میزنم و دنسش روهم کاور کر…دم…من عاشقتونم."
کم کم نفسش بند اومد و صورتش قرمز شد …سولهی با خجالت به دوستش نگاه میکرد سعی کردم از این جو خجالت آور کم کنم  پس بلند شدم و رو به جانگمین که به نفس نفس زدن افتاده بود گفتم"اومو فکر کنم قبلا تو فن ساین دیده باشمت …بهم یه چیزی دادی…یادم نمیاد…"
با ذوق و بلند گفت"عروسک پیکاچو …اون عوسک مال بچگیام بود و اومدم دادم به شما اوپا…"
رسما از چشماش رنگین کمون و اکلیل میریخت بیرون. از پشتم جونگکوک گفت"اوع …پس اون عروسکی که جیمین هیونگ همیشه رو میز کامپیوترش میزاره مال توئه؟"
خوب من واقعا یه عروسک پیکاچو رو میزم دارم ولی نمیدونم مال همین دختر بود یا نه…
جانگمین ذوق مرگ به سمتم برگشت و جیغ زد "واقعا اوپا؟واییییی خداااا اگه به مامان بابام بگم باورشون نمیشه …"
سولهی خجالت زده دست دوستشو کشید و گفت"من به مامانت میگم باورش بشه حالا توروخدا بیا بشینیم."
رئیس گو   سرفه ای کرد و گفت"بچه ها بیاین اینجا " سولهی کنار پدرش نشست و جانگمین بین اون و هوسوک هیونگ …البته روبه روی تهیونگ جوریکه داشت با چشماش میخوردش .
رئیس گو به جانگمین گفت"آیگووو مین مین ما امروز خیلی خانوم شده…دخترمم همینطور …سولهیا قبل از اینکه تو بیای داشتم از این آقایون تشکر میکردم که تو اوساکا مراقبت بودن."
سولهی لبخند خجالتی ای زد که باعث شد گونه های سرخ شدش برجسته بشن و گفت"خوب …کار خوبی کردی آبوجی."
مین مین از اونطرف لایک نشون داد و گفت"کارتون عالی بود آبوجی."
رئیس گو رو کرد به نامجون و گفت"بیشتر از همه باید از شما تشکر کنم چون اگه موافقت نمیکردین که سولهی با شما بیاد مجبور بود تمام سفرو با اون کارگردانی که هیچ اهمیتی به سلامتیش نمیداد سر کنه."
خیلی دلم میخواست بگم این من بودم که پیشنهادشو دادم ولی خوشبختانه نامجون هیونگ آدمی نیست که تک خوری کنه …
نامجون"خوب راستش آقای گو …من نمیدونستم که حال سولهی بد شده ،جیمین اومد و بهم گفت که سولهی تو اتاق یونگی هیونگ بالا آورده و ازم خواست که با منیجرا صحبت کنم…منم کردم."
رئیس گو به سمتم برگشت و با نگاه سپاسگزارانس گفت"ازت ممنونم پارک جیمین تو به نظر خیلی مسئولیت پذیر میرسی ولی این وسط یه سوال پیش میاد …"
سوال؟ چه سوالی؟ چه ابهامی تو حرفای نامجون هیونگ بود؟
من و سولهی همزمان پرسیدیم "چه سوالی؟"
رئیس گو دستشو به سمت گیلاس شرابش برد و همونطور که به محتویات سرخ رنگش خیره شده بود ادامه داد"سولهی تو اتاق تو چیکار میکرده …"
به سمت یونگی هیونگ برگشت و منتظر بهش خیره شد…
به وضوح تونستم پریدن رنگ صورت سولهی و جانگمینو ببینم …یونگی هیونگ لبشو تر کرد و واقعا خوشحال بودم با وجود اون نگاه نافذ رئیس گو کنترلشو از دست نداده…
هیونگ تو چشماش زل زد و گفت"سولهی شی اتاقو اشتباه اومده بود…فقط همین."
رئیس نیم نگاهی به سولهی انداخت و پرسید"راست میگه سول؟"
سولهی تک خنده ای کرد و نالید"معلومه…حالم بد بود و شماره ی اتاقم شبیه شماره اتاق یونگی شی بود درم باز بود این شد که رفتم اونجا آبوجی چه فکرایی میکنی آخه…درست به اندازه ی مامان منحرفی ."
جین هیونگ و هوسوک هیونگ با شنیدن کلمه ی منحرف به هم نگاه کردن و با چشمای گرد شده زمزمه کردن "منحرف؟"
جانگمین با خنده از کنار هوسوک هیونگ گفت"آخه مامانش همش دنبال تور کردن خوشتیپه …البته واسه سولهی."
هوسوک هیونگ متعجب به سمت سولهی برگشت و پرسید"راست میگه؟"
___________________________
سولهی

You Can't Live Without Me!Where stories live. Discover now