14.jerk

744 137 102
                                    

سولهی

با استرس دنبالش رفتم ...به هیچ عنوان نمیتونستم حدس بزنم چیکارم داره؟

بدتر از اون مسیری بود که نمیدونستم به کجا میرسه.

نکنه از اینکه دیروز بهش گفتم ازش خوشم میومده بد برداشت کرده؟ میخواد (وی افکار +18 مینماید) ...نه بابا فکر نکنم اهل همچین کارایی باشه.

نکنه درمورد رابطه ی قدیمی من و جونهو فهمیده؟!

با ترس به پشتش خیره شدم ...ولی نه اگه فهمیده بود مطمئنا از همچین فرصت خوبی رسوا کردنم نمیگذشت.

بدون توجه به جایی که میرفت مثل جوجه اردک دنبالش میکردم که با برخورد دماغم به پشت سفتش متوقف شدم و درحالیکه بینی قرمز شدمو میمالیدم نالیدم"چی شد."

که تو یه حرکت به سمتم برگشت و با خونسردی اعصاب خورد کنش گفت"میخوای با من بیای تو؟"

به در سفیدی اشاره کرد که کنارش بود ...

دستمو از روی دماغم برداشتم "تو گفتی بیام دنبالت."

دستاشو برد تو جیبش "اگه میخوای بیا ولی فکر نکنم رختکن مردا جای خوبی برای یه خانوم جوون باشه."

تا اسم رختکن رو شنیدم یه قدم به عقب برداشتم و با تصور اینکه اگه همینجور راهو ادامه میدادم قرار بود چشمان پاکم! چه صحنه هایی ببینن خون به صورتم دوید و بریده بریده گفتم"خ...خوب ...چیکار کنم؟ خودت گفتی دنبالت بیام."

زبونشو رو لبش کشید"من گفتم ...اگه میرفتم دستشویی بازم دنبالم میومدی؟عادت داری دنبال همه بری بدون اینکه ازشون چیزی بپرسی؟"

راست میگه...من قبلنم اینکارو کرده بودم...سال 2009...من دنبال گرگ رفتم ،بدون اینکه ازش چیزی بپرسم...

سرمو پایین انداختم و با صدایی که از ته چاه بلند میشد گفتم"خوب حالا چیکار کنم؟"

_________________________

یونگی

تا اینجا هزار بار با خودم کلنجار رفته بودم اما با دیدن اون حالتش که مثل آدمایی که گناه وحشتناکی انجام دادن شده، نمیتونستم باهاش تند رفتار کنم.

انگار یدفه کل اون صورت بشاش و شادابشو یه هاله ی بزرگ از غم فرا گرفت...لعنت...

نفس کلافمو بیرون دادم و بعد از گفتن"همینجا صبر کن تا بیام" رفتم داخل رختکن ...تو کپه ی لباسام تونستم کیف دستیمو پیدا کنم ...البته به سختی چون کیف امروزم شبیه مال جین هیونگ بود . زیپشو باز کردم و با دیدن چیزی که توش بود لبخند نصفه ای زدم ...فقط باید با یه حالت بی اعتنا بدم بهش .گذاشتمش تو جیبم و درحالیکه تو ذهنم حرفایی که باید میزدمو مرور میکردم رفتم به سمت در.

You Can't Live Without Me!Où les histoires vivent. Découvrez maintenant