┨Chapter 12├ Amaryllis

1.2K 293 99
                                    

لبشو با حالت خاصی بین دندوناش گرفت و به بالا تنه برهنه مرد خیره شد.

زمانی که چان پشتش رو بهش کرده بود یه نیشخند کوچیک رو لبهاش نشوند و با برگشتنش محوش کرد.

چانیول به آستین های پیراهنی که تا روی انگشتای پسر جا خشک کرده بودن خندید.

-اون لباس برای منم بزرگه
-پس چرا دادی بپوشم؟
-اینطوری انگشتام خسته نمیشن، خیلی راحت میرسن به پوست تنت

بک به دکمه های باز پیراهن چپکی نگاه کرد و لبهاشو جلو انداخت.

-اینجوری فرقی با لخت بودن ندارم، حتی نزاشتی شلوار بپوشم

چان رو صندلی مقابلش نشست و چاپ استیکشو برداشت.

-اون شورتی که به زور پوشیدی هم رو تنت اضافه است!

بک چونه اشو کج کرد و قبل از اینکه چان استیک هاشو تو ظرف بذاره بکهیون ضربه آرومی به پشت دستش زد.

-از غذای من نخور
-پیشی شکمو
-مال خودمه

بک با لجبازی گفت و با عجله مشغول خوردن شد.
-پس من گرسنه بیام استودیو؟ اونجا چطوری خودمو سیر کنم؟

بک با دهن پر لب باز کرد:
-برای خودت یه چیز دیگه درست کن
چان اخم تصنعی کرد.
-چه بیبی بدجنسی دارم

بک که مطمئن بود حالا نمیتونه سرکشی کنه سرعت غذا خوردنشو بیشتر کرد.

-بیبی نمیخواد به ددیش غذا بده؟ یا اینکه قصد داره خودش خورده شه؟

پسر آخرین تیکه گوشت رو تو دهنش چپوند و با چشمای گشاد شده به مرد خیره شد و به سختی دهنشو تکون داد.

چان به پسر کوچولوی خنگول خندید و یه نگاه به ظرف خالی انداخت.

-بیبی
بک که هیچ جوره نمیتونست جواب بده دستاشو جلوی دهنش برد.

چانیول لبخند شرورانه ای زد.
-اگه درست نشنوم، قبل رفتن ده تا اسپنک...
-ب..ل..دی
چان چشماشو ریز کرد‌.
-چی؟
-بل..دد

لبخند چانیول عریض تر شد.
-بعد از خالی شدن دهنت بیا اتاق خواب

بکهیون با چشمای ملتمسی به مرد زل زد اما چان با نیشخندی که گوشه لبش نشونده بود با غرور سمت اتاق خواب رفت.

-دو دقیقه دیگه رو تختی...لخت!
بکهیون با عجله سمت دستشویی دویید.

چان رو صندلی کنار پنجره نشست و با لبخندی که ناخواسته رو صورتش نقش بسته بود به حرکات بانمک بکهیون فکر میکرد تا زمانی که در اتاق باز شد و پسر با سر خمیده و لبهای آویزون سمت تخت رفت.

چان لبخندش رو کمرنگ و کمرنگ تر کرد تا هیچ اثری از لبخند رو لبهاش نموند.

به پسر کوچولوی سرکشی که برهنه رو تخت نشسته بود نگاه کرد و لبه تخت نشست.

" Amaryllis "[Complete]Where stories live. Discover now