┨Chapter 17├ Amaryllis

1.1K 283 133
                                    

-برین پایین، موش فرار کرده.
کای به همراه کیونگسو ابلهانه خندید و از پله ها پایین رفت.

با پیچیدن صدای تلفن، کای با عجله سمتش رفت.
-بله بفرمایین؟

کیونگسو با احتیاط اطرافش رو نگاه کرد و وقتی مطمئن شد هیچ خبری از موش نیست با خیال راحت رو صندلیش نشست و منتظر موند تا تلفن کای تموم شه.

-کی بود؟
-مشتری همیشگیم...باید براشون گل ببریم.
-کجا؟
-هتل استار، باهام میای؟

کیونگ با اشتیاق سر تکون داد.
-آره، چه گلهایی میخوان؟
کای از پشت میزش بیرون اومد و با نگاه مشکافانه ای بین گلهاش چرخید.

-چند نوع گل رز و چند تا گل و گلدون تزئینی.
کیونگ هومی زیر لب گفت و به کمک کای رفت تا گلدون هایی که انتخاب کرده بود رو کنار بذاره‌.
-مراقب باش اون سنگینه

کیونگ با احتیاط گلدون رو کنار گذاشت و کنار کای ایستاد.
-همیشه براشون گل میبری؟
-اینبار دفعه سومه که گل میبرم، احتمالا راضی بودن.

-اونجا خیلی بزرگه؟
-تا حالا هتل استار نرفتی؟
پسر سرش رو به دو طرفش تکون داد.
-نه
-بزرگ و مجللِ...مالِ بابامه...همونی که بزرگم کرده.
کیونگ با دهن باز نگاش کرد و مردد پرسید:
-پس چرا نمیری کنارش کار کنی؟ اینطوری مجبور نیستی گل بفروشی و گلخونه داشته باشی.

کای کنارش خم شد و گلدون رو عقب هل داد.
-بهتره کاری رو انجام بدم که خوشحالم میکنه.
کیونگسو بی صدا لبخند زد و با برخورد دست هاشون به همدیگه هر دو بی حرکت باقی موندن.
کای لبخند کمرنگی زد و با حسی شبیه به یه حامی و پشتیبان محکم دست کیونگ رو بین انگشتاش فشرد.

نگاهی به چشمای جونگین انداخت و لب پایینش رو به دندون کشید.
-جونگین
مرد یه تای ابروشو بالا پروند.
-هوم؟
-من...خب...
کمی فکر کرد و با کمی خجالت زمزمه کرد:
-اون روزی که...جلوی ووبین بوسیدیم...
کای نیشخند مرموزی زد.
-خب؟

کیونگ به لبهای خوش فرم مرد زل زد.
-از لبهای حجیم و نرم خوشم میاد.
-گفته بودم از وقاحتت خوشم میاد؟
کیونگ بی شرمانه خندید.
-بالای ده بار این حرفو زدی.
-گفته بودم لبهات برای گاز گرفتن ساخته شدن؟

کیونگ قبل از جواب دادن مکث کرد. همونطور که رو زانوهاشون خم شده بودن سرشو سریع جلو برد و بینی هاشون بهم برخورد کرد.
-اینو نگفته بودی.

کای لبخند مجذوب کننده ای زد.
-خب بگم؟
کیونگ لبهاشو جلو انداخت.
-میشنوم
کای دماغشو بالا کشید و دستشو پشت گردن پسر برد و بینی هاشون رو بهم مالوند.
-بهتره نشونت بدم.
-چی...

با حس لبهای کای رو لبهاش چشماش گرد شدن اما زیاد طول نکشید که همراه بوسه عمیق مرد پیش رفت و لبهاشو با ولع بلعید و اجازه داد کای یه کام عمیق از نرمینه هاش بگیره و سوز دندوناشو تو گوشت لبهاش احساس کنه.

" Amaryllis "[Complete]Where stories live. Discover now