Confusion and Sadness

1.8K 344 60
                                    

يك كا ريد؟!!!! سيصد پنجاه تا ووت؟!😱😱😱
واااااات؟!!!

مرسييييييي از همتونننننن مرسيييي از همه يك سايي كه راي ميدن و كامنت ميزارن مرسييييي  از همه كسايي كه حمايت ميكنننننننن!😍😨😍😱😱😍
قربون همتون برممممم😍😍

+++++

" بهترين دوران تمام عصرها بود،
بدترين دوران تمام عصرها بود،
عصر عقل و شعور بود،
عصر ناداني و جاهليت بود،
عصر..."

جونگ كوك ميتونست قسم بخوره اگه يكبار ديگه كلمه ي ' عصر' رو بشنوه، يك مشت نثار استاد ادبياتشون ميكنه.

شايد واقعا هم ميكرد، اگه نمراتش پايينتر از الانش نبودند.

با اينكه واقعا ميخواست الان گوش هاش رو بكنه، باز هم ميدونست بايد براي اينكه بتونه در تيم فوتبال به عنوان كاپيتان بمونه، نمره هاش بايد قابل قبول باشند.

و متاسفانه الان لب مرز خيلي هاشون بود.

با نااميدي نفسي بيرون داد و از سر بيكاري نگاهش رو بين افراد كلاس چرخوند.

بقيه هم خيلي با اون فرقي نداشتند.

تعدادي سر به روي ميز خوابيده بودند، بعضي مشغول خواندن رمان هاي عاشقانه پشت كتاب درسي بودند، بعضي ديگر هم مانند خودش با چشماني خالي از هر گونه هيجان و احساسي به تخته سبز كلاس خيره بودند.

در واقع فقط يك چند نفر در رديف اول كلاس با قيافه اي متمركز به سخنراني استاد گوش ميدادند.

ديدن اونها باعث شد بي اختيار نگاهش به سمت صندلي در گوشه ي كلاس كنار پنجره، كشيده بشه.

صندلي اي كه خالي بود.

دقيقا براي دو روز بود كه اون امگا ديگه اون مكان رو اشغال نكرده بود.

يكم...عجيب بود.

نشنيدن صداي پرت كردن دستش در هوا، براي جواب دادن به هر سوالي كه هر استادي داشت، عجيب بود.

يا طوري كه هميشه سريع اما واضح جواب تمام سوالات رو ميداد، انگار از قبل تمرين كرده بود.

يجورايي به اون صداي اعصاب خوردنش در كلاس عادت كرده بود.

در واقع در اون دو روز بيشتر از چيزي كه فكر ميكرد، حوصله اش سر رفته بود.
نه كه دل تنگ اون امگا شده باشه.

بلكه دلش براي سربه سر گذاشتن و اذيت كردنش تنگ شده بود.
هميشه مشتاق ديدن اون صورت عصباني و قرمز بود.
هميشه مشتاق اينكه الان قراره چيكار كنه، الان قراره چي بگه.

هر چند دو روز قبل در مهماني، اون امگا براي هزارمين بار متعجبش كرده بود.

با فرار كردنش.

در واقع هيچ وقت همچين انتظاري رو از پسرك پرروي سركش نداشت،
توقع داشت جلوي همه سرش فرياد بزنه و دوباره يك بحث آتشين ديگه بينشون شكل بگيره.

Unwanted Husband/kookjinWhere stories live. Discover now