The Morning Disasters

1.7K 326 222
                                    

- چون نتونستم.

بعد از گفتن اون جمله، انگار كه وزني از روي سينه اش برداشته باشند؛ نفس سنگيني بيرون داد.
حقيقت رو گفت.. اما هنوزم حرف هاي بيشتري در ذهنش ميچرخيدند و منتظر اين بودن كه روي زبونش جاري بشن.

شايد همين الان فهميده بود كه فقط اين نبود كه نميخواست درد كشيدنش رو ببينه بلكه نميتونست.
انگار صدمه زدن به سوكجين در خلقت ماهيچه هاش نبود...

ولي جونگكوك لباش رو بهم فشار داد...نميتونست اجازه بده كه بيشتر از اين روي آسيب پذيرش خودشو نشون بده.

پس با فكي بهم فشرده شده سرش رو بالا گرفت و به امگا نگاه كرد.

با چشم هاي آبي خيس بهش خيره بود؛ لب هاي گوشتي لرزانش رو از هم فاصله داد و پسر بزرگتر براي يك لحظه نفسش رو حبس كرد...از ترس خارج شدن يك كلمه؛

   چرا؟!

اما سوكجين همانند خودش لباشو بهم فشار داد و سرش رو پايين انداخت.

سكوت سنگيني بينشون نشست..به غير از صداي گريه هاي ريز ريز امگا كه سعي در پنهان كردنشون داشت...

جونگكوك بي حركت روي لبه تخت نشسته بود و مدام مشت دستشو باز و بسته ميكرد.

هنوزم گرگش هيچ عكس العملي از خودش نشون نداده بود؛ در حالي كه در هر موقعيت ديگه اي وقتي ناراحتي امگارو ميديد، خودشو به در و ديوار ميكوبيد و از هر راهي استفاده ميكرد تا آرومش كنه.

دقيقا الان چه مرگش بود؟!! نميتونست كه تا ابد قايم بشه!

پشيماني، حس گناه و شرم رو در وجود گرگش حس ميكرد اما مثل اينكه اصلا خيال نداشت مسئوليت اشتباهش رو به گردن بگيره...

   ترسوي بدردنخور...

همچنان در ذهنش مشغول بد و بيرا تحويل دادن به گرگش بود اما وقتي صداي خيس و لرزان سوكجين بلند شد؛ رشته ي افكارش شكسته شد، و متعجب نگاهش رو بالا گرفت.

امگا با پشت دست هاي كوچكش اشك هايي كه مدام مي ريختند رو پاك ميكرد و همزمان زير زبونش ميگفت:

+ تو- توئه و-وحشي ديشب عين گ-گوسفندا انداختيم رو شو-شونت بعدش پ-پرتم كردي رو-رو زمين. هنوز دس-دستم درد ميكنه..ازت م-متنفرم!-

جونگكوك با چشم هايي كه گشاد شده بودند بهش خيره شد و اتفاقي كه يك ثانيه بعدش افتاد كاملا از كنترلش خارج بود.

به جلو خم شد و با دو دستش، بازوي نحيف امگارو گرفت و از زير پتو بيرون كشيدش.

با اخم نازكي شروع كرد به بررسي كردنش و همزمان با تن صدايي كه براي خودشم ناآشنا بود پرسيد:

- كجا درد ميكنه؟ اينجا؟!-

داخل لپش رو گاز گرفت، وقتي يك كبودي روي ناحيه آرنجش ديد؛
آروم شستش رو روش كشيد و يكم فشار بهش وارد كرد.

Unwanted Husband/kookjinWhere stories live. Discover now