Soft, Hot And Alive

1.1K 227 41
                                    

بسم الله،
دیکشنری امروز:
اسلیک: مایعی که بدن امگاها وقتی تحریک میشن، درست میکنه تا دخول راحت تر انجام بگیرد.

+++++

پوست سوکجین راحت قرمز میشد.
حتی زیر بوسه های نرمش، انگار بدنش از هر لمسی خجالت میکشید. اما بازم با ناله های ریز و رایحه ای که فقط لحظه به لحظه شیرین تر میشد، دعوت میشد تا مارک های بیشتری روش بجا بذاره.

جونگکوک در حالی که سنت مارکش میکرد، پوست گودی بین ترقوش و گردنش رو میمکید؛ جایی که عطر امگا بیشتر بود و مستقیم به بینیش نفوذ میکرد.
در مستی بوی رز، بدنش داغ تر میشد و لایه ای از عرق روی پوستش نشسته بود.

- کو-کوکی- من- لطفا-

آلفا سرشو بلند کرد و به حالت نشسته در اومد.
به نفس نفس زدن های سوکجین خیره شد، دقیقا به جایی که پیراهن حریر نازک به پوست الان خیسش چسبیده بود، و دقیق تر به اون دو نوک سینه ی برآمده ی صورتی.

جونگکوک زبونش رو روی لب پایینش کشید، سپس تیشرت خودش رو در آورد و پرتش کرد.
دوباره به سوکجین نگاه کرد که با چشمای نیمه باز به بالاتنش خیره بود.

اون همیشه از طرف پارتنرهای سکسش اینطور نگاه های خیره رو به بدنش تجربه میکرد و همیشه در جواب پوزخندی میزد.

اما الان کوبیدن قلبش رو به سینش احساس میکرد، داغ تر شدن بدنش و افتخار غیرقابل انکاری از اینکه سوکجین اونو جذاب میدونه.

جونگکوک در حالی که نگاهش رو روی چشمای آبی نگه داشت، پیراهن نازک رو آروم بالا داد؛
ذره ذره پوست نرم شکم امگا نمایان شد، و هر چه لباس رو بالاتر میداد، مجبور میشد بیشتر آب گلوشو قورت بده.
وقتی لباس رو به بالای سینه رسوند، متوقف شد و فقط چندثانیه رو صرف خیره شدن به بالاتنه برهنه کرد.

صورتی دلنشین روی سینش پخش شده بود، نوک سینه هاش برآمده و سفت، شکم تختش با نفس هاش بالاپایین میشد، موهای مشکشیش بهم ریخته و کمی خیس به پیشونیش چسبیده بود، هر نقطه ی بدنش در مهتاب نقره ای میدرخشید.

اون نمیدونست الهه ی ماه چه شکلیه یا حتی وجود داره یا نه؛ ولی اگر بود، سوکجین باید تجسم انسانی اون خدا میبود.

و جونگکوک میخواست پرستشِش کنه.

دوباره نگاهش رو به چشمای امگا داد که هنوز در مستیشون بهش خیره بود،
روش خم شد و سرشو نزدیک تر به سینه ی صورتی کرد.
نگاهش همچنان روی اون چشمای که دنبالش میکردن، منتظر و کنجکاو.

جونگکوک فقط موقعی چشماشو بست که لباش رو نوک سینه ی کوچیک قفل شدن.
ناله ای که در جواب گرفت، کافی بود تا موجی از انرژی داغ رو در بدنش راه بندازه و شروع کنه به مک زدن.
زبونش رو روش حرکت داد و هر از چند گاهی میمکید؛ مزه ی شیرین و دستی که موهاشو چنگ زده بود فقط باعث بیشتر تحریک شدنش میشد.

Unwanted Husband/kookjinWhere stories live. Discover now