بچه هااااا اتفاقي افتاد كه خودم دارم سرش عر ميزنم😭😭😭😭شما هم احتمالا خواهيد زد😭😭
به دلايلي ميخواستم از اكانتم لوگ اوت كنم و متاسفانه اين كار باعث شد چپتري كه براي فردا نوشته بودم به كلييي پاك بشه😢😢😭😭😭چون بازهم متاسفانه مثل اينكه درست سيو نشده بوده😭😭
عررررررر😭😭😭😭عررررر😭😭😭
فكر ميكنم بازم بايد يه هفته صبر كنين براي اپ بعد😭😭😭😭😭
باور كنين خودم اذيت ترم چون مجبورم دوباره از اول بنويسم😭😢😥😥😥ديگه خلاصه خدا بهممون صبر بده😭اعصابم خودم خيلي خورد شد😭😥
بازم معذرت😭
بازم سعي ميكنم سريع بنويسم كه اگه شد زودتر از جمعه اپ كنم😢😭💜💜لاو يو😢💜
YOU ARE READING
Unwanted Husband/kookjin
Fanfictionسوكجين، يك امگاي شانزده ساله كه محكوم به يك زندگي شده كه براش مثل يك كابوسه. جونگ كوك، يك الفاي هجده ساله كه وارث يكي از بزرگترين كمپاني هاي تجارتي كشوره و همه چيز در زندگيش هميشه طبق ميلش بوده. چه سرنوشتي براي اين دو كه چيزي جز تنفر براي همديگه ندا...