Behind The Window

1.5K 334 130
                                    

باد سرد بر صورت داغش برخورد ميكرد؛
قفسه ي سينه ي بي توانش رو ميسوزوند.
ديدش تار و مهي، بخاطر اشكاني كه درشون جمع شده بودند ولي سوكجين بهشون اجازه خروج نميداد.

جلوي در مدرسه ايستاده بود، و سعي ميكرد نفسش رو تازه كنه.
زانوهاي سوزان و زخميش ميلرزيدند؛ ناتوان از نگه داشتن وزن بدنش.

پلك هاش رو بهم فشار داد وقتي چند قطره اشك نزديك بود جاري بشن.
الان نميخواست گريه كنه...نه اينجا..دراين هواي سرد و...تنها.

عصبانيتش رو خالي كرده بود؛اما الان وجودش پر بود از درماندگي، خستگي و ناراحتي.
فقط ميخواست بره خونه...ميخواست يك نفر بغلش كنه و بهش بگه همه چيز درست ميشه...

يك دست لرزانش رو داخل جيبش كرد و گوشيش رو بيرون كشيد.
با انگشت از سرما سِر شده اش، روي شماره ي برادرش رو لمس كرد.

بوق اول..بوق دوم..

نفسي تند بيرون داد و دوباره اشك چشم هاش رو سوزوند.
لب پايين لرزانش رو گاز گرفت همچنان كه منتظر موند كه هيونگش جواب بده.

بوق سوم..بوق چهارم-

هيني كشيد وقتي گوشيش ناگهاني از دستش چنگ زده شد.
با چشم هايي درشت شده سريع روشو برگردوند و احساس كرد دلش به كف پاش سقوط كرد وقتي با جونگكوك روبه رو شد.

چشمان قهوه ايش تيزتر از هميشه بود، لب هاش بهم فشرده و قفسه ي سينه اش محكم بالا پايين ميپريد.
پوست كنار ابروش كمي قرمز بود و خراش كوچكي در اون ناحيه ديده ميشد.

سوكجين بي اختيار، يك پاش به عقب رفت، ولي ترسش رو قورت داد و خودش رو سرجاش محكم كرد.

- چ-چيكار داري ميكني؟ پسش بده!

روي نوك انگشتان پاهاش بلند شد تا گوشيش رو بگيره، اما آلفا به راحتي دستش رو عقب برد و تماس رو قطع كرد.

+ فكر كردي بعد از اون كاري كه كردي ميتوني به همين راحتيا قسر در بري؟!داري چه غلطي ميكني ها؟!

تن صداي تند و خشمگين پسر بزرگتر، تاثيري روي سوكجين نداشت...لاقل اون چيزي كه در ظاهرش نشون ميداد.

چشم غره اي بهش رفت و گفت:

- خب كه چي؟! بايد ده برابرشو سرت مي آوردم! حالاام گوشيمو پس بده!

جونگكوك براي چند لحظه بهش زل زد و با صداي قاطعي جواب داد:

+ نه.

- چي؟! گفتم پسش بده-

+ وقتي پسش ميدم كه جلوي همه ي مدرسه ازم عذرخواهي كني.

سوكجين باناباوري در چشمانش به ديگري زل زد.
مشت هاش رو بهم فشار داد وقتي اشك بيشتري در گوي هاش جمع شدند.
سعي كرد صداي لرزانش رو كنترل كنه وقتي جواب داد:

Unwanted Husband/kookjinWhere stories live. Discover now