_𝐩𝐚𝐫𝐭𝟏𝟗_

4.8K 671 57
                                    

بعد کلی کلنجار رفتن با خودش و کندن پوست لبش، بلاخره با صدای کمی بلند گفت

+ددی وان پر شده!

بعد مدت کوتاهیی تهیونگ با یک جاشمعی اومد داخل، بوی عطر شمع به سرعت همه جارو پر کرد و اعصاب کوک کمی اروم تر شد.
تهیونگ لبخندی به بیبیش که از خجالت جمع شده تا مبادا قسمتی از بدنش رو بیینه زد!
زیر لب اهسته گف

-بیبی کوچولوی خجالتی من!

از گوش کوک دورنموند و باعث سرخ شدن لپش شد،دوباره لبشو جووید و اینبار مزه خون رو حس کرد.
تهیونگ با قیافه جدی گفت

-همین الان اگه تمومش نکنی من میدونمو تو!

کوک با چشمای گرد شده و موهای کمی نم دارش به تهیونگ خیره شد و کیوت گفت

+اوه ددی چیو؟

تهیونگ درحالی که شیر اب رو باز میکرد تا موهای بیبیشو بشوره گفت

-بازی با اون لب فاکی توت فرنگیتو!

کوک با لپای سرخ شده سرشو به زیر انداخت و باعث خنده بلند تهیونگ شد.
کوک غر غرو با موهایی که کامل خیس شده و کمی حالت فرش برگشته بود گف

+یااااااااااا چقد تو بدجنسی! خوشت میاد اذیتم میکنی؟

تهیونگ نزدیک تر اومد و درحالی که به لبای کوک خیره شده بود زمزمه کرد

-عاشق وقتی ام که از خجالت لپات سرخ میشه،میدونی چرا؟ چون بیشتر خوردنی میشی!

کوک با خجالت آب دهنشو با سر و صدا قورت داد، تهیونگ با خنده بلندی عقب کشید و درحالی که شامپورو کف دستاش میریخت ادامه داد

+هنوز عادت نکردی به این کارام؟ خدایا اصلا تکراری نمیشی بیبی!

کوک بیشتر تو خودش جمع شد و با ذوق خندید، تهیونگ با احتیاط شروع به ماساژ دادن موهای بیبیش کرد و بعد با احتیاط تمام جوری که چشماش نسوزه موهاشو شست و سمت لیف رفت که صدای اعتراض کوک بلند شد

+ددی نه خودم میتونم، ممنون عزیزم به کارات برس

تهیونگ چیزی نگفت و به کارش با جدیت ادامه داد

جونگکوک لپاشو باد کرد و با حرص گفت

+لطفا ددی، خودم میتونم انجام بدم!

تهیونگ جدی و با نگاه کمی اخمویی گفت

-بیبی خودم میدونم میتونی، ولی مسئولیت من تمام و کمال محافظ و مراقب از توعه حتی حموم کردنت!

کوک لبشو گاز گرفت و با خجالت بیشتری تو خودش جمع شد، تهیونگ کمی خیره نگاهش کرد و اهسته گفت

-از چی خجالت میکشی بیبی،مگه تا به حال ندیدمت؟

کوک درحالی که روی آب ضربه میزد اهسته گفت

𝐵𝑒𝑙𝑜𝑛𝑔 𝑡𝑜 𝑑𝑎𝑑𝑑𝑦🤍🍼Where stories live. Discover now