❷❶🐺🅕𝗂𝗋𝗌𝗍 𝗁𝖾𝖺𝗍 •●1●•

3.3K 707 288
                                    

اینکه همه ی آلفاهاش جلوش ایستاده بودن خوب بود، ولی عجیب بود که راجع به هیت و یه چیزایی مثل این حرف میزدن.

لازم بود سهون همشون رو روشن کنه.

"من هیچوقت هیت نمیشم."

در حالی که میلرزید گفت.

"خودم تصمیم گرفتم."

بفرما. حالا همه چیز رو برای آلفاهاش واضح و روشن کرده بود.

"اوه،عزیزم."

بکهیون هیونگ با مهربونی گفت.

"فکر کنم دیگه یخورده برای همچین تصمیمی دیر شده."

"همه چیز مرتبه، ما انتظارش رو داشتیم و میدونستیم بالاخره اتفاق میفته."

سوهو کنارش نشست،سرش رو نوازش کرد و آهی کشید.

"...هرچند، واقعا باید توی تنها اتاق بدون پنجره ی این خونه اتفاق میفتاد؟"

به بقیه نگاه کرد و زمزمه کرد:

"باید از اینجا ببریمش بیرون...قبل از اینکه کسی کنترلشو از دست بده."

چند لحظه بعد،دستهای قوی ای زیر زانوهای سهون و پشت کمرش قرار گرفت و تنها چیزی که میتونست بهش فکر کنه این بود که بکهیون هیونگ درست میگفت.

چانیول هیونگ واقعا میتونست مثل یه پرنسس بلندش کنه.

سهون از این فرصت استفاده کرد ، صورتش رو به شونه های چانیول چسبوند و در حالی که دستهاش رو دور گردن آلفا حلقه میکرد،عمیق نفس کشید.

چانیول هیونگ خیلی قوی بود و بوی عالی ای میداد. رایحه اش درون سهون رو قلقلک میداد و همه احساس بد و ناامیدی که داشت رو کنار میزد.

این خیلی بهتر از راه رفتن بود. اگه هر موقع میخواست جایی بره، هیونگش اینطوری بغلش میکرد، عالی میشد!

خیلی زود سهون روی بزرگترین کاناپه توی پذیرایی گذاشته شد و به خاطر قطع شدن تماس بدنیشون ناله ای کرد.

ولی سوهو هیونگ قبل از اونها روی مبل نشسته بود و سر سهون رو روی پاهای خودش گذاشت.

بکهیون هیونگ هم کنارش نشست و به آرومی پهلوهاش رو نوازش میکرد و از اونجایی که سهون موفق شد دست چانیول رو محکم بگیره، امکان نداشت بذاره اون آلفا از پیشش بره.

"خودمونو درگیر چی کردیم؟"

سوهو هیونگ به آرومی زمزمه کرد و دستش رو بین موهای سهون کشید.

"یکیمون باید..."

بکهیون با هیجان شروع کرد:

"اون به یه آلفا نیاز داره،وگرنه وضعیتش بدتر میشه. یکی باید اونو بُکُنه،وگرنه برای یک هفته توی همین وضعیت میمونه."

 🐺ᴘᴀᴄᴋ ᴏғ 𝗔𝗟𝗣𝗛𝗔𝗦🐺Where stories live. Discover now