❷❺🐺🅖𝖺𝗆𝖾 𝗇𝗂𝗀𝗁𝗍 •●1●•

2.6K 670 191
                                    


هوای بیرون بارونی بود. انقدر شدید که سهون متقاعد شده بود اگه استخر رو کاملا خالی کنن، بارون کمتر از پنج دقیقه دوباره پرش میکنه.
طبیعتا نمیتونستن بیرون بازی کنن،پس داشت با هیونگهاش توی پذیرایی وقت میگذروند. سوهو هیونگ برای کار رفته بود بیرون ولی قول داد فردا صبح زود برگرده.‌ولی بقیه ی آلفاها خونه بودن و سهون روی کاناپه ی بزرگ دراز کشیده و سرش روی پای بکهیون بود.

هیونگش گاهی اوقات سرش رو نوازش میکرد یا بین موهاش دست میکشید. خیلی خوب بود.
کای روی زمین جلوشون نشسته و به عقب تکیه داده بود، برای همین موهاش به شلوار جین سهون میخورد.

سهون داشت پیش خودش فکر میکرد باید دست دراز کنه و سر کای رو نوازش کنه؟ شاید اونم خوشش میومد. البته مطمئن نبود‌. ولی همین که تصمیم گرفت انجامش بده(به هرحال که کای هیچوقت از دستش عصبانی نمیشد.)، آلفاش آه بلندی کشید‌

"چرا بارون بند نمیاد!"

با ناراحتی غرید.

"سه روز میشه که اینطوریه."

"فردا وضع هوا بهتر میشه."

چانیول روی اون یکی مبل دراز کشیده بود و با گوشیش بازی میکرد . پاهای کشیده اش رو روی میز گذاشته بود.

"خیلی حوصله ام سر رفته."

کای به گِله کردن ادامه داد.

"میتونیم...یه شبِ بازی و تفریح داشته باشیم؟"

بکهیون با خوشحالی پیشنهاد داد.

"مدتی میشه که..."

"منظورت اینه که..."

کای ایستاد و بهش نگاه کرد.

"آره."

"ولی اونوقت..."

"مطمئنم اونم دلش میخواد بازی کنه‌."

صدای بکهیون مهربون شد.

"سهونا،دوست داری یکم بازی کنی؟"

"چجور بازی ای؟"

به کمر چرخید تا بتونه به هیونگش نگاه کنه.

"فقط...بازی های باحال...سرگرم کننده.!"

"هیونگ‌‌‌..."

به نظر نمیومد کای خیلی قانع شده باشه پس بکهیون بهتر توضیح داد:

"درواقع،میخوایم چند تا بازی تخته ای انجام بدیم، اما با یه سری قوانین خاص."

"قوانین خاص؟"

جالب بود!
بکهیون لبخند زد.

"آره. مثلا اگه چانیول ببازه،باید تیشرتشو دربیاره، و بقیه ی بازی رو همونجوری انجام بده.!"

"بدون تیشرت؟"

یه جورایی سهون میتونست به راحتی تصورش کنه. چانیول هیونگی که فقط با شلوار اونجا نشسته. خیلی هم بد نبود.

 🐺ᴘᴀᴄᴋ ᴏғ 𝗔𝗟𝗣𝗛𝗔𝗦🐺Where stories live. Discover now