p5

947 150 1
                                    


+من ازت متنفر نیستم،....فقط دوست ندارم!

جیمین فهمید که هنوز مست است.

_دهنتو ببند!

+اون پسره.......

_اه، راستی اون پسره،.....معلومه خوب بفاکش دادی!

+میتونم توروهم بفاک بدم، خیلی بهتر ازون!

_دهنت بوی گند الکل میده برو اونور.

جونگ کوک نه تنها عقب نرفت بلکه از جایش برخواست و دستانش را سمت شلوارک جیمین برد.
کلافه و غافلگیر شده بود.

+داری چه غلطی میکنی؟!

_میخوام یکم حال کنیم.

+برو گمشو اونور!

دست های جونگکوک قفل شده بود به شلوارک مشکی رنگ جیمین ،در یک حرکت درش اورد.

+نکن! فکر کردی به همین راحتی میتونی منو بکنی؟!

_اره،خیلیم خوب!

+دلیل نمیشه چون قدم ازت کوتاه تره زیر خوابت بشم

_میشی!

+نه!

جیمین سریع از جایش برخواست، جونگ کوک روی تخت افتاد و خودش روی پایین تنه اش جا گرفت.

+امروز مسئولیت یه منطقه جدید رو به جان دیزل سپردن.

جونگکوک که داشت از حرکتهای جیمین روی پایین تنه اش لذت می‌برد، چشمانش را بسته و سیگار میکشید.

_اوه چه جالب!......خب به یورم!

+فکرشو میکردم برات خیلی مهم باشه!

وقتی زبان جیمین وارد دهان جونگکوک شد انگار کس دیگری بود......کسی غیر از پارک جیمین،شاید مثلا پسری بنام کیم تهیونگ....!

لذت میبردند از همخوابی با یک دیگر.....اما یکی از انها روحش جای دیگری بود.....

تمام بدن پسر ریز جثه را خیس میبوسید و لمس میکرد و خودش هم نمی‌دانست برای چی.......
شاید فقط مست بود و نمی‌دانست چه می‌کند....شاید میخواست یادآوری کند که او هنوز هم برای من و همخواب من است...!
صدای ناله هایش اما انگار برایش زیباترین موسیقی بود، لاله گوشش را به دندان گرفتو ریز میخندید جیمین که قلقلکش میامد به خود میپیچید اما جونگکوک بکارش ادامه میداد ارام نفس میکشید و زمزمه کرد

+این برای من، اینجا....فقط برای منه! تا اخر عمرت!

جیمین عرق روی شقیقه و پیشانی اش را پاک کرد، کمی سرش را بالا اورد و لبهایش را بوسید

+الان مستی،فردا هیچی یادت نمیاد!

و چقدر دردناک بود گفتن این حرفها زمانی که بوسیده میشد.....

پاهایش روی شکم خم شده بود، جونگکوک هنوز قصد تمام کردن نداشت .
جیمین چشمهایش را بست و قطره اشکی ارام از گوشه چشمش روی تشک خاکستری چکید، زیر لب زمزمه کرد

+پروانه ها دارن میرن.....

TOKYO.Where stories live. Discover now