((دفتر واردات اسلحه جونگ وونهو))
+چقد میارزه؟
_به اندازه کل ذخیره ملی
از سر تمسخر نیشخندی زد
+چرند نگو!
_تو موقعیتی نیستم که بخوام چرند بگم پارک!
لبخندش رخت بست و با چهره ای جدی به جلو امد و روی برگه ها زوم شد
+پسر وزیر مالی.....
_اون نه! خود وزیر.جنسایی که میفرسته اونور اب،با اطلاعاتش میتونی کل کشورو برگردونی!
سیگار برگ بین لبهایش جا خوش کرد و به صندلی تکيه زد، لبخند حریصانه اش به دور از چشم نماند
+باید با جئون حرف بزنم.
_حرف بزن!
YOU ARE READING
TOKYO.
Fanfiction_من میدونم که اونشب کجا بودی! من میدونم که دوستم داری! +دوست ندارم،دیگه نه! _داری دروغ میگی چون دلت میخواد که دروغ بگی! +میتونم ازت یه درخواستی بکنم؟ _اره بگو. +لطفا دهنتو ببند! ((فیک های بیشتر توی اک))