((مکان مخفی ملاقات افسرهای پلیس ))
پیراهنش را مرتب کرد،موهایش را بالا فرستاد، چهره اش جدی بود عینکش را زد ساعتش را چک کرد و وارد شد.
به سمت مردی رفت که برایش دست تکان میداد و روی صندلی نشست .نگاهی به اطراف انداخت
+بهتر از اینجا پیدا نکردی؟
_اينجا که خوبه،محلش شلوغه کسی متوجه ما نميشه
+اتفاقا تمام ادمای اونا بیشتر سمت این محله میچرخن
_اینارو ولش کن،بگو چه خبری داری،چيزي فهمیدی؟
+با دوبار همخوابی که نمیشه همه گه کاریای طرفو فهمید!
مرد به تمسخر بلند خندید
_پولتم داد؟
+دهنتو ببند!حیف تو ماموریتم وگرنه کاری میکرد.....
_تهیونگ، واقعا واقعا اميدوارم وقتی زیرشی چیزی رو لو ندی!
تهیونگ نفسی عمیق کشید و به صندلی تکیه زد
+اون لعنتی و دوسپسر لعنتی ترش قدرتشون تو کره بیشتر از رئیس جمهوره.!
_پس خوشبحال تو که همخواب همچين کسی شدی.
موبایلی که روی میز بود زنگ خورد
_من بايد برم. توهم مراقب خودت باش!
مرد از جایش برخواست
+جانگ وو.....
_بله؟
+باهاشون حرف بزن،نمیدونم یکاری کن زودتر تمومش کنن.
_خودتم میدونی که اول اخر این مأموریت به تو بستگی داره.
YOU ARE READING
TOKYO.
Fanfiction_من میدونم که اونشب کجا بودی! من میدونم که دوستم داری! +دوست ندارم،دیگه نه! _داری دروغ میگی چون دلت میخواد که دروغ بگی! +میتونم ازت یه درخواستی بکنم؟ _اره بگو. +لطفا دهنتو ببند! ((فیک های بیشتر توی اک))