((سلول شکنجه ))
بی توجه به فریادهای مرد اغشته به خون مقابلش ،سیگارش را روشن و با سگ پایین پایش بازی میکرد
+چرا خودت نمیکشیش؟
_من دستمو به خون هیچ ادمی الوده نميکنم!
+چرت نگو! اولین ادمی که کشتی،اون دختره......
_من هیچ دختری رو نکشتم،من برای زنها احترام قائلم
همونطور برای مردهای خوشگل!+پس کی اونو کشت؟
_چمیدونم، یه قاتل یه شیطان....
+اگر شیطان پا به زمین میذاشت قطعا اون توبودی اقای پارک!
_ دهنتو ببند جئون جونگکوک! بزار از این صحنه لذت ببرم.
با اشتیاق و چشمانی خمار که برق میزد چشم دوخته بود به شکنجه مرد مقابلش و دود سیگارش اتاق را بیشتر غیر قابل تنفس کرده بود.
YOU ARE READING
TOKYO.
Fanfiction_من میدونم که اونشب کجا بودی! من میدونم که دوستم داری! +دوست ندارم،دیگه نه! _داری دروغ میگی چون دلت میخواد که دروغ بگی! +میتونم ازت یه درخواستی بکنم؟ _اره بگو. +لطفا دهنتو ببند! ((فیک های بیشتر توی اک))