p9

672 121 0
                                    

+سلام

_سلام،دیر اومدی فکر کردم دیگه نمیای.

+شوخی میکنی؟!مگه میشه نیام.

رو کرد سمت بارمن و با اخم و صدایی که در ان هیاهو تبدیل به فریاد شده بود گفت

+این دیگه چه کوفتیه؟چرا توش یخ داره؟!

_معذرت میخوام الان درستش میکنم.

وقتی سرش سمت تهیونگ چرخید اخمهایش تبدیل به لبخند شد

+خوشگل شدی!

تهیونگ لبخندی زورکی زد

_الکی حرف نزن.

+نه واقعا میگم!موهات....رنگ موهاتو عوض کردی؟

_اره

+بهت میاد....دوسشون دارم.

دستش را میان موهای تهیونگ برد و خندید

_ممنون....توهم تغییر کردی

+حتما شکسته تر شدم!

_بخاطر اون پسره؟

+منظورت جیمینه؟.....اره......لعنتی.

تهیونگ منتظر ماند تا جونگکوک لیوان را پایین اورد
صاف نشست و جدی نگاهش کرد

_جونگکوک

سوی نگاهش دختران و پسرانی نیمه عریانی بود که مستانه میرقصیدند

+هوم؟

_منو نگاه کن!

سیگار را از جیب کتش دراورد و اتش زد

+بله؟

_نخند جدی ام

+من نمیخندم!

_اوکی گوش کن،یراست میرم سر اصل مطلب....ببین، ما  نمیتونیم باهم باشیم.

تهیونگ ساکت ماند تا واکنش جونگکوک را ببیند اما هیچ نبود جز بالا بردن پیک پنجم و سرخی چشمان خیره اش از دود

دستش را جلوی صورتش تکان داد

+جونگکوک!.....حواست کجاست....

_حواسم همینجاس....گفتی باید ازهم جدا بشیم.

+خب....

_واسه چی؟ کاری کردم؟بدون اجازه باهات سکس داشتم؟سرت داد زدم،بی توجهی کردم....

+نه گوش کن....تو خوبی خیلی خوبی فقط.....اون پسر، اون چه گناهی کرده؟من نمیخوام اون ادم مزخرفی باشم که میاد وسط زندگي خوب شما!

_مزخرف نگو! خودتم میدونی که رابطمون چه گوهیه.

TOKYO.Where stories live. Discover now