نمیتونه اخراجم کنه!

2.2K 140 14
                                    

با صدای ویبره گوشیم از خواب که هنوز توش فرو نرفته بودم بیدار شدمو به پهلوم چرخیدم

با دست دنبال گوشیم رو عسلی کنار تختم گشتم و بعد از پیدا کردنش کمی تو جام تکون خوردمو گوشیو روبروم با هر دو دستم گرفتم

با دیدن پیامی از طرف "هانا" لبخندی رو لبام نشست و سریع پیامشو باز کردم

"بهم زنگ بزن بیشعور"

سریع بعد از خوندن پیامش رو دکمه تماس زدمو گوشیو  به گوشم چسپوندم

بعد از سه بوق جواب داد

+هانا؟

-بیشعور چرا انقد دیر؟

با خنده گفتم

+حالا بیخیال تو فکر کن خواب بودم چیخبر

یهو لحن صدامو عوض کردمو ادای قهر بودنو دراوردم

+اصلا دوماهه کدوم گوری هستی؟ چرا هر باری زنگ میزدم شمارت خاموش بود؟

صدای خندهای دلنشین و همچنان بلندش از پشت گوشی هم گوشنواز بود

-رفته بودم پاریس برای چند وقتی و چون موقتی بود نیاز ندیدم شماره جدیدی بگیرم میدونستم زنگ میزنی واسه همون وقتی برگشتم سریع بهت پیام دادم

پوفی کلافه یی کشیدمو رو تخت غلت خوردم

+خب چیخبر اونجا بهت خوش‌گذشت؟

-اره خوب بود دیگه، تو اونجا تو چی حالتی هستی؟ روبراهی؟ مشکلی که نداری؟

با بیاد اوردن اون اتفاق فاکی و کار فاکیتری که دارم دلخور گفتم

+راستش دارم خوبم دارم

با لحن نگرانی گفت

-چی مشکلی بهم بگو شاید بتونم کمکی بکنم؟

تا اومدم چیزی بگم که دوباره گفت

-اگه مشکل کاریه من دوستای زیادی تو کره دارم بهشون میگم یکاری برات جور کنن همم؟

سریع گفتم

+نه نه کار دارم ولی مشکل یچیزی دیگست...

-خب؟

خمیازه بلندی کشیدمو دوباره رو تختم غلت خوردم همونطور که از پنجره به اسمان ابی زل زده بودم با بی میلی شروع به حرف زدن کردم

+اون خیلی عوضیه...

______________________

با شدت درو باز کردمو داخل شدم که صدای دادو بیداد حرصیش بلند شد

-یاااااا چندبار بهت گفتم در بزن

ابرویی بالا انداختمو‌ همونطور که رو مبل جلو میزش مینشستم گفتم

+در بزنم؟؟؟

با همون اخم غلیظش نوچی کردو گفت

-میگم شاید در حالتی باشم که هردومون دلمون نخاد باهاش روبرو بشیم

𝐒𝐞𝐱𝐲 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲||𝐉𝐞𝐧𝐥𝐢𝐬𝐚||Where stories live. Discover now