با صدای ویبره گوشیم از خواب که هنوز توش فرو نرفته بودم بیدار شدمو به پهلوم چرخیدم
با دست دنبال گوشیم رو عسلی کنار تختم گشتم و بعد از پیدا کردنش کمی تو جام تکون خوردمو گوشیو روبروم با هر دو دستم گرفتم
با دیدن پیامی از طرف "هانا" لبخندی رو لبام نشست و سریع پیامشو باز کردم
"بهم زنگ بزن بیشعور"
سریع بعد از خوندن پیامش رو دکمه تماس زدمو گوشیو به گوشم چسپوندم
بعد از سه بوق جواب داد
+هانا؟
-بیشعور چرا انقد دیر؟
با خنده گفتم
+حالا بیخیال تو فکر کن خواب بودم چیخبر
یهو لحن صدامو عوض کردمو ادای قهر بودنو دراوردم
+اصلا دوماهه کدوم گوری هستی؟ چرا هر باری زنگ میزدم شمارت خاموش بود؟
صدای خندهای دلنشین و همچنان بلندش از پشت گوشی هم گوشنواز بود
-رفته بودم پاریس برای چند وقتی و چون موقتی بود نیاز ندیدم شماره جدیدی بگیرم میدونستم زنگ میزنی واسه همون وقتی برگشتم سریع بهت پیام دادم
پوفی کلافه یی کشیدمو رو تخت غلت خوردم
+خب چیخبر اونجا بهت خوشگذشت؟
-اره خوب بود دیگه، تو اونجا تو چی حالتی هستی؟ روبراهی؟ مشکلی که نداری؟
با بیاد اوردن اون اتفاق فاکی و کار فاکیتری که دارم دلخور گفتم
+راستش دارم خوبم دارم
با لحن نگرانی گفت
-چی مشکلی بهم بگو شاید بتونم کمکی بکنم؟
تا اومدم چیزی بگم که دوباره گفت
-اگه مشکل کاریه من دوستای زیادی تو کره دارم بهشون میگم یکاری برات جور کنن همم؟
سریع گفتم
+نه نه کار دارم ولی مشکل یچیزی دیگست...
-خب؟
خمیازه بلندی کشیدمو دوباره رو تختم غلت خوردم همونطور که از پنجره به اسمان ابی زل زده بودم با بی میلی شروع به حرف زدن کردم
+اون خیلی عوضیه...
______________________
با شدت درو باز کردمو داخل شدم که صدای دادو بیداد حرصیش بلند شد
-یاااااا چندبار بهت گفتم در بزن
ابرویی بالا انداختمو همونطور که رو مبل جلو میزش مینشستم گفتم
+در بزنم؟؟؟
با همون اخم غلیظش نوچی کردو گفت
-میگم شاید در حالتی باشم که هردومون دلمون نخاد باهاش روبرو بشیم
![](https://img.wattpad.com/cover/306358305-288-k931744.jpg)
YOU ARE READING
𝐒𝐞𝐱𝐲 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲||𝐉𝐞𝐧𝐥𝐢𝐬𝐚||
Fanfiction" تکمیلشده✅ " ازش متنفرم...از جنی کیم متنفرم چون یه هورنی پرروعه! ᴡᴀʀɴɪɴɢ:ғᴜʟʟ sᴍᴜᴛ🔞 Covered by: @MJ_storiess فیکشن:سکسی هانی ژانر:رومنس،اسمات،لزبین کاپل:جنلیسا Started: April 1, 2022 Finished: July 19, 2023