"سه ماه بعد"
با شنیدن صدای زنگ برای چندمین بار، پلکهاش رو با نفس عمیقی روی هم گذاشت و از جاش بلند شد.
وقتی از پلهها پایین میومد دوباره صدای زنگ در بلند شد، فحشی زیر لب به کسی که پشت در بود داد و سریعتر سمت در رفت.
همینکه در رو باز کرد با چهره نگران جیسو روبهرو شد.
ابرویی بالا انداخت و بدون تکون خوردن از جاش گفت:
- اینجا چی کار میکنی؟
جیسو کیسه سفید رنگی که با خودش آورده بود رو بالا آورد و با ابرو بهش اشاره کرد.
جنی گیج با اخم به کیسه که از پشتش چیزی معلوم نبود، نگاه کرد و بعد از چند لحظه اخمش غلیظتر شد.
همون طور که در رو روی جیسو میبست زمزمه کرد:
- بهت گفتم که اون مزخرفات رو نمیخورم.
ولی قبل از اینکه در کاملا بسته بشه جیسو با جفت دستهاش هولش داد و ازونجایی که جنی انتظارش رو نداشت عقب رفت.
جیسو خودش رو قبل از اینکه فرصت تحلیل رو به جنی بده داخل خونه انداخت و سمت هال رفت.
با صدای بلندی گفت:
- من که هر هفته میارمشون.
جنی حرصی چنگی به موهاش زد و با فشردن دندونهاش روی هم در رو با صدای بدی بست.
سمت هال رفت و روی مبل تک نفره روبروی جیسو نشست.
با بی حوصلگی بهش زل زده بود و باعث شد جیسو تک خندهای ناباوری بکنه.
با سر به آشپزخونه اشاره کرد و گفت:
- نمیخوای چیزی تعارف کنی؟
جنی با همون حالت کوتاه گفت:
- نه!
جیسو چشم غرهای رفت و با باز کردن کیسه سفید که حالا روی میز شیشهای روبروش بود گفت:
- خوب این هفته برات قرصهایی با...
جنی خودش رو جلو کشید و با گذاشتن دستش روی کیسه متوقفش کرد.
جیسو سرش رو بلند کرد و سوالی بهش نگاه کرد.
سعی کرد صدا و لحنش رو کنترل کنه و آروم گفت:
-گفتم که نیازی بهشون ندارم.
جیسو مکثی کرد و با کنار زدن دست جنی دوباره سعی کرد داروهای ضد افسردگی تو کیسه رو دربیاره.
- نیاز داری! تو...
ولی اینبار با کشیدن شدن کیسه از زیر دستش، شوکه به جنی عصبی که داروهارو روی زمین پخش کرده بود نگاه کرد.
جنی از جاش بلند شد و دیگه مهم نبود صداش چقدر بلند میشه، داد زد:
- بهت گفتم که نمیخوامشون چرا نمیفهمی؟؟؟
![](https://img.wattpad.com/cover/306358305-288-k931744.jpg)
YOU ARE READING
𝐒𝐞𝐱𝐲 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲||𝐉𝐞𝐧𝐥𝐢𝐬𝐚||
Fanfiction" تکمیلشده✅ " ازش متنفرم...از جنی کیم متنفرم چون یه هورنی پرروعه! ᴡᴀʀɴɪɴɢ:ғᴜʟʟ sᴍᴜᴛ🔞 Covered by: @MJ_storiess فیکشن:سکسی هانی ژانر:رومنس،اسمات،لزبین کاپل:جنلیسا Started: April 1, 2022 Finished: July 19, 2023