نیویورک

964 108 22
                                    

با خستگی چشماشو باز کردو اولین چیزی که دید اشپزخونه بزرگ که هیچ شباهتی به اشپزخونه خونه رزی نداشت بود

چشمای نیمه بازشو با یه دستش مالید تا کاملا باز بشن
سرشو کمی از بالش فاصله دادو خونه رو برانداز کرد
همینکه تونست تشخیص بده کجاست سریع از جاش بلند شد که حرکتش همراه شد با درد خفیفی تو پایین تنش

چهرشو توهم کشیدو اروم تر حرکت کردو سرجاش نشست
به پایین نگاه کرد لباساش تنش بود!

یعنی جنی لباساشو تنش کرده بود؟
نگاهی به اطراف انداخت اثری از کثیفی یا حتی بسته خالی پیتزا و لیوان خالی دیشبشون رو میز نبود!
ابرویی بالا انداخت البته که لیسا تصورش از زندگی آیدلی یه خونه لاکچری که همه کارو برات خدمها انجام بدن داشت!
البته بقیه موارد به زندگی جنی صدق میکرد فقط اینکه خدمه نداشت
شایدم خودش اینطور میخاد

پتو رو که تازه متوجه وجودش شده بود از رو پاهاش کنار زدو از جاش بلند شد
بدنش هنوز خسته بودو جوری سمت اشپزخونه میرفت انگار پاهاشو بزور باخودش رو زمین میکشه

در یخچالو بخاطر پارچه اب باز کردو بعد از برداشتن بطری بستش
همونطور که از خود بطری اب میخورد سمت میز رفت
یکی از صندلیهارو عقب کشیدو روش نشست
یعنی جنی هنوز تو اتاقشه؟
اصلا از کی تو اتاقش رفته بود؟
همه این‌ تمیزکاریا رو که فقط شامل جمع کردن میز میشد کی انجام داده بود؟
شب یا...
با احتمال اینکه جنی قبل ازون بیدار شده و الان تو خونه نیست سریع بلند شدو تو هال رفت دنبال گوشیش گشتو بعد از زحمتی زیادی رو زمین زیر میز پیداش کرد

ساعتو چک کرده با دیدن عدد رو صحفه که 8:13am رو نشون میداد فاکی زیر لب گفتو با عجله موهاشو با یه دستش پشت گوشش کردو با برداشتن کیفو کتش تقریبا از خونه پرواز کرد

+چی داری میگی ته مین؟

ته مین رو میز خم شدو همونطور که دستاشو توهم قفل کرده بود گفت

-اره جنی باید بری نیویورک و تا هفته بعد موزیک ویدیوی جدیدتو اونجا ضبط کنی!

جنی عصبی کمی صداشو بالا برد

+و باید امروز خبر شم؟

ته مین جوریکه چیزی خنده داری شنیده باشه نیشخندی زدو گفت

-نکه قبلا یه هفته پیش خبرت میکردیم؟

اون راست میگفت!
این قانون زندگی ایدلیش بود!
لباس...سفر...و هر‌کاری دیگه یی شاید فقط یکساعت قبل بهش خبر میدادن!
مشکلیم باهاش نداشت چون همه چیش اماده بود و فقط باید راه میوفتاد!
ولی الان عصبی بود و نمیدونست چرا!
انگار انتظار این سفر یهویی رو نداشت...شایدم الان نه

با صدای ته مین بهش نگاه کرد

-فقط باید بگم نیاز نیست اینبار کسی باهات بیاد اونجا هم میکاپ ارتیست و هم استای...

𝐒𝐞𝐱𝐲 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲||𝐉𝐞𝐧𝐥𝐢𝐬𝐚||Where stories live. Discover now