با خستگی چشماشو باز کردو اولین چیزی که دید اشپزخونه بزرگ که هیچ شباهتی به اشپزخونه خونه رزی نداشت بود
چشمای نیمه بازشو با یه دستش مالید تا کاملا باز بشن
سرشو کمی از بالش فاصله دادو خونه رو برانداز کرد
همینکه تونست تشخیص بده کجاست سریع از جاش بلند شد که حرکتش همراه شد با درد خفیفی تو پایین تنشچهرشو توهم کشیدو اروم تر حرکت کردو سرجاش نشست
به پایین نگاه کرد لباساش تنش بود!یعنی جنی لباساشو تنش کرده بود؟
نگاهی به اطراف انداخت اثری از کثیفی یا حتی بسته خالی پیتزا و لیوان خالی دیشبشون رو میز نبود!
ابرویی بالا انداخت البته که لیسا تصورش از زندگی آیدلی یه خونه لاکچری که همه کارو برات خدمها انجام بدن داشت!
البته بقیه موارد به زندگی جنی صدق میکرد فقط اینکه خدمه نداشت
شایدم خودش اینطور میخادپتو رو که تازه متوجه وجودش شده بود از رو پاهاش کنار زدو از جاش بلند شد
بدنش هنوز خسته بودو جوری سمت اشپزخونه میرفت انگار پاهاشو بزور باخودش رو زمین میکشهدر یخچالو بخاطر پارچه اب باز کردو بعد از برداشتن بطری بستش
همونطور که از خود بطری اب میخورد سمت میز رفت
یکی از صندلیهارو عقب کشیدو روش نشست
یعنی جنی هنوز تو اتاقشه؟
اصلا از کی تو اتاقش رفته بود؟
همه این تمیزکاریا رو که فقط شامل جمع کردن میز میشد کی انجام داده بود؟
شب یا...
با احتمال اینکه جنی قبل ازون بیدار شده و الان تو خونه نیست سریع بلند شدو تو هال رفت دنبال گوشیش گشتو بعد از زحمتی زیادی رو زمین زیر میز پیداش کردساعتو چک کرده با دیدن عدد رو صحفه که 8:13am رو نشون میداد فاکی زیر لب گفتو با عجله موهاشو با یه دستش پشت گوشش کردو با برداشتن کیفو کتش تقریبا از خونه پرواز کرد
+چی داری میگی ته مین؟
ته مین رو میز خم شدو همونطور که دستاشو توهم قفل کرده بود گفت
-اره جنی باید بری نیویورک و تا هفته بعد موزیک ویدیوی جدیدتو اونجا ضبط کنی!
جنی عصبی کمی صداشو بالا برد
+و باید امروز خبر شم؟
ته مین جوریکه چیزی خنده داری شنیده باشه نیشخندی زدو گفت
-نکه قبلا یه هفته پیش خبرت میکردیم؟
اون راست میگفت!
این قانون زندگی ایدلیش بود!
لباس...سفر...و هرکاری دیگه یی شاید فقط یکساعت قبل بهش خبر میدادن!
مشکلیم باهاش نداشت چون همه چیش اماده بود و فقط باید راه میوفتاد!
ولی الان عصبی بود و نمیدونست چرا!
انگار انتظار این سفر یهویی رو نداشت...شایدم الان نهبا صدای ته مین بهش نگاه کرد
-فقط باید بگم نیاز نیست اینبار کسی باهات بیاد اونجا هم میکاپ ارتیست و هم استای...
![](https://img.wattpad.com/cover/306358305-288-k931744.jpg)
YOU ARE READING
𝐒𝐞𝐱𝐲 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲||𝐉𝐞𝐧𝐥𝐢𝐬𝐚||
Fanfiction" تکمیلشده✅ " ازش متنفرم...از جنی کیم متنفرم چون یه هورنی پرروعه! ᴡᴀʀɴɪɴɢ:ғᴜʟʟ sᴍᴜᴛ🔞 Covered by: @MJ_storiess فیکشن:سکسی هانی ژانر:رومنس،اسمات،لزبین کاپل:جنلیسا Started: April 1, 2022 Finished: July 19, 2023