باید ازش عذرخواهی کنم!

1.8K 132 12
                                    

"لیسا"

با گوشیم به کف دستم ضربه میزدمو با استرس تویی هال قدم میزدم

-عاااا...اینقد دورم نچرخ سرم گیجه گرفتم

با صدای رزی سمتش که رو مبل جلو تلویزیون لم داده بود برگشتمو جلوش زانو زدم با استرسی که احساس میکردم هر لحظه بیشتر میشه بهش نگاه کردم

+باید ازش عذرخواهی کنم؟

رزی با همون قیافه پوکرش گفت

-نه!
+اگه اخراجم ک...

زد توحرفم رو زانوهاش خم شدو فاصله صورتامونو کم کرد

-بیبین اون اخارجت نمیتونه!
ابروهامو توهم کشیدم که ادامه داد

-تو گفتی وقتی نزدیکش شدی اون استرس گرفته بودو برعکس همیشه پوزخند نمیزدو عقب میکشید درسته؟

سرمو‌تکون دادم که با حرف بعدش اه بلندی کشیدمو از جام بلند شدم

-پس حتما خودشم‌ لزبینه

+عاااااایششش

همونطور که یه دستمو به کمرم زده بودم و دست دیگمو لای موهام بردم

+من باید یکارش کنم

سرمو تکون دادمو با استرس لبامو تو دهنم کشیدم

"اره باید یکارش کنم!"

سمت پله ها رفتمو بدون کوچکترین توجه به دادو بیدادای رزی تو اطاقم رفتمو درو بستم

رو تختم دراز کشیدمو به سقف خیره شدم

اتفاقات امروز هر لحظه جلو چشمم میومدند و داشتن کلافم میکردن چرا اصلا اونکارو کردم؟
چرا بحرف هانا گوش دادم؟
پوفی کلافه و صداداری کردمو به پهلو چرخیدم چشامو بستم تا بخابمو یکم ازین استرس مزخرف و سردردم کم بشه با اخرین زمزمه زیر لبم نفس عمیقی گرفتمو اجازه دادم ذهنمم مثل چشمام بسته بشه و بخابه

"ازش عذرخواهی میکنم!"

____________________

"جنی"

با صدای باز شدن در همونطور که سرمو تو دستام گرفته بودم داد زدم

+گفتم که نمیخام کسیو فع...

-حتی منو؟
سرمو بلند کردم با جدیت و خشم بهش زل زدمو با حرص از لای دندونام غریدم

+حتی تورو! گمشو بیرون

چند لحظه بهم نگاه کردو بعد با پوزخند دست چپشو داخل جیب شلوارش فرو برد
همونطور که نزدیک میشد گفت

-کی اعصابتو اینقد بهم ریخته امروز؟

چشم غره یی بهش رفتمو‌ نگاهمو ازش گرفتم که حرفش باعث شد محکم سرمو بچرخونم و با ابروهای گره خورده و چشمای خشمگینم بهش نگاه کنم

𝐒𝐞𝐱𝐲 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲||𝐉𝐞𝐧𝐥𝐢𝐬𝐚||Where stories live. Discover now