سلام.
امیدوارم حال همتون روبهراه باشه.
اومدم تا دیر نشده حرفهام رو بزنم.
حرفهای که تو مدت این یک سال که سکسیهانی رو شروع و به لطف شماها به پایان رسوندم، تو دلم بود رو بگم.وقتی پارت آخر رو گذاشتم نخواستم مثل بقیه حرفهام رو آخر همون پارت بگم، چون فکر میکنم اونطوری حواستون پرت میشد و من واقعا میخواستم نظرتونو راجع به پارت آخر بدونم؛ پس تصمیم گرفتم یه پارت جداگانه با عنوان حرفهای خودم براتون آپ کنم که هرکس دلش خواست بخونه کسیم که نخواست نخونه.
اولتر از همه ممنون از همهی ریدرهای سکسیهانی.
این بوک اولین فیک یا دستنوشتهی من نبوده ولی سکسیهانی اولین فیکشنی بود که تونستم بالاخره به سر برسونمش و حداقل براش یه محدودهی انتخاب کنم.همون طور که در جریانید من آدمی نبودم و هنوزم نیستم که خیلی منظم و سر موقع آپ کنم؛ با این حال وقتی حتی بعد دو ماه آپ میکردم و ریدرهای همیشگی سکسیهانی رو میدیدم، حقیقتاً خیلی خوشحال میشدم.
همهمون قبل از اینکه نویسنده باشیم یک ریدریم.
من وقتی فقط یک خواننده بودم، از چند چیز خیلی متعجب میشدم.
اول همین حرفهای آخر پارت، وقتی میدیدم نویسنده.ها آخر فیکهاشون زیاد حرف میزدند یا خیلی تشکری میکردند، متعجب میشدم.
با خودم میگفتم خب یک بار تشکر کردن کافیه دیگه چی نیازه انقدر طولش بدن؟
یا مثلا وقتی حرفهای که راجع به خوشحالی یا حس سپاسگزاری که تو دورهی نوشتن داستانشون داشتن رو بیان میکردند، میگفتم مگه ممکنه با نوشتن یک داستان اینقد احساس خوشحالی بکنن؟و الان اون احساسات رو خودم درک میکنم.
قبل از شروع این پارت به حرفهای که میخواستم بزنم فکر کرده بودم ولی به اندازهی الان حس خوبی نداشتم.جالبه ولی اعتراف میکنم حسی که موقع نوشتن این پارت از حرفهام دارم، هیچوقت موقع نوشتن نداشتم.
تنها حسی که ندارم اینه که خیلی از نویسندهها رو دیدم که اخر داستانشون گفتن از تموم شدن فیکشون ناراحتن.
من نیستم و برعکس خیلی خوشحالم که بالاخره تونستم حس به پایان رسوندن چیزیو تجربه کنم.
حس خوبیه.
خیلی خوب.
جوریکه از وقتی سکسیهانی تموم شده هی میخوام بیشتر فیک بنویسم تا دوباره این حس رو تجربه کنم.وقتی پارسال سکسیهانی رو شروع کردم فقط یه ایده اولیه تو ذهنم داشتم.
در واقع فکر نمیکردم حمایت بشه پس تصمیمم قاطع نبود.ولی با آپ کردن مقدمه، من دقیقا همون روز یه کامنت گرفتم.
فایتینگ.
این کلمه مثل جرقه عمل کرد و من شروع به نوشتن کردم.
از اول تا آخر همهی اتفاقات توی فیک در لحظه نوشتن به فکرم میومد.
دربارهی پایانش زیاد فکر کردم.
یه بار قصد کردم سد اند باشه.
ولی آخرش پایان دیگهی رقم زدم که امیدوارم ازش راضی بوده باشین.
YOU ARE READING
𝐒𝐞𝐱𝐲 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲||𝐉𝐞𝐧𝐥𝐢𝐬𝐚||
Fanfiction" تکمیلشده✅ " ازش متنفرم...از جنی کیم متنفرم چون یه هورنی پرروعه! ᴡᴀʀɴɪɴɢ:ғᴜʟʟ sᴍᴜᴛ🔞 Covered by: @MJ_storiess فیکشن:سکسی هانی ژانر:رومنس،اسمات،لزبین کاپل:جنلیسا Started: April 1, 2022 Finished: July 19, 2023