سویون

615 74 28
                                    

نمی‌دونست چقدر توی حموم بوده؛ ولی وقتی بیرون اومد اتاقش تاریک‌تر شده بود پس فهمید از غروب گذشته.

بند حوله‌اش رو محکم‌تر کرد و بی‌توجه به قطره‌های آبی که از موهاش روی سرامیک سرد اتاق می‌چکید، سمت تختش رفت و لبه‌اش نشست.

مسلماً به‌خاطر اینکه تا خود ظهر خواب بود دیگه خوابش نمیومد ولی کار دیگه‌ای هم برای انجام دادن نداشت برای همین آروم دراز کشید و به سقف سفید زل زد.

بعد از چند لحظه پاهاش رو که هنوز بیرون از تخت روی زمین بود، بلند کرد و کامل روی تخت چرخید.

از پنجره بزرگ و بسته اتاق به آسمون تاریک که ستاره‌های کمی رو نشون میداد خیره شد.

" فلش‌بک خونه‌ی جنی"

رزی با هیجان گفت:

- اینارو ولش میخوام یه سوال که مطمئنم سوال خیلی از فناتون هم هست رو بپرسم.

جنی ابرویی بالا انداخت و گفت:

+ چه سوالی؟

- اینکه میگن فلان آیدل با اون یکی آیدل قرار میذاره، واقعیته یا همش شایعست؟

جنی اهمی کرد و گفت:

+ بقیه رو نمیدونم ولی راجع به من... واقعیت نداره.

رزی سریع گفت:

- یعنی با کسی قرار نمیذاری؟

سعی کرد کوتاه جواب بده و گفت:

+ نه برای فعلا.

با زنگ خوردن گوشیش نگاهش رو گرفت و با زمزمه کردن ببخشید از جاش بلند شد تا به اتاقش بره.

همون طور که وارد اتاق میشد تماس رو وصل کرد و در رو آروم بست.

- کجایی؟

با لحن همیشگی و سردش گفت:

+ خونه‌ام.

- تنها؟

پوزخندی زد و گفت:

- با لیسام.

بعد از چند ثانیه سکوت صدای تقریبا جدی ته مین به گوشش رسید.

- باید بیای کمپانی

خواست چیزی بگه که ته مین دوباره و با تاکید گفت:

- همین الان.

عصبی گوشی رو میون انگشت‌هاش فشرد و بعد از قطع کردن تماس از اتاق خارج شد.

وقتی از پله‌ها پایین میومد متوجه‌ای اون دونفر که باهم مشغول حرف زدن بود شد و سعی کرد حالت چهره‌اش رو عادی نشون بده.

+ عاممم... از کمپانی زنگ زدن، باید برم.

و بدون نگاه کردن به چهره‌ای متعجب اون دوتا سمت در رفت و بعد از برداشتن پالتوی بلند مشکیش از خونه خارج شد.

𝐒𝐞𝐱𝐲 𝐇𝐨𝐧𝐞𝐲||𝐉𝐞𝐧𝐥𝐢𝐬𝐚||Where stories live. Discover now