PART_4

271 63 20
                                    

سلامممم و شرمنده ک اینقد طنز نویسیم افتضاحه...
و اینگه امروز زودتر نوشتم چون از شانس فاکی من امتحانای ترمم از فردا شروع میشه هق☹️



میدونین بدشانس کیه؟دقیقا مثال بارز یونگی توی این شرایط...
اون کیم احمق مجبورش کرده بود توی بیست دقیقه بره خونه ،وسایلشو آماده کنه و برگرده تا بتونه کار کنه و حالا نتیجه چیه؟نتیجه یونگی ایه که با لباس سرتاپا خیس روبه روی در شرکت ایساده...
می‌پرسید چرا؟الان بهتون میگم...
یونگی مظلوممون وقتی از در بیرون رفته بود مجبور به استفاده از تاکسی شده بود و از شانس زیبایی که داشت یک تاکسی هم پیدا نمیشد ،بالاخره بعد از ۱۱ دقیقه لعنتی یه تاکسی پیدا کرد و به سمت خونش رفت،شونزده دقیقه گذشته بود و اون حالا به خونه رسیده بود،با نهایت سرعت وسایلشو جمع کرده بود و وقتی کارش تموم شد بیست و یک دقیقه بود یعنی همین الانم ده دقیقه به کارش اضافه شده بود،به سمت بیرون یورش برد و لعنت بهش وقتی تصمیم گرفت پیاده به سمت شرکت بدوعه تا برسه وسط راه بارون گرفت و حالا بعد از سی و دو دقیقه یونگی اینجا بود با لباس سرتا پا خیس و...
صد و بیست دقیقه اضافه کاری یا بهتر بگم دوساعت کامل اضافه کاری.
اخمی کرد و به قیافه تهیونگ که با نیشخند از پنجره بهش نگاه میکرد خیره شد و چشماشو ریز کرد .
پوفی کرد و وارد شرکت شد البته اول رفت دستشویی و خدا رو شکر یه دست لباس خوب اورده بود که اصلا ایده ای نداشت چرا با خودش لباس اورده...
به هر حال لباسشو پوشید و به سمت دفتر تهیونگ رفت.
تقه ای به در دفتر زد و تهیونگ بعد از چند دقیقه که از قصد حیرونش کرد اجازه ورود داد.
تهیونگ متعجب به جعبه مقوایی متحرک روبه روش نگاه کرد(از کی تا حالا جعبه ها راه میرن،اوه شت یادم نبود اون مین‌ـه...کوچولوی کیوت،ودف چی دارم میگم،اصنشم کیوت نیست...ولی خو کیوته)
یونگی با وسیله های دستش وارد شد و قبل از حرف زدنش تهیونگ به حرف اومد:
_دوازده دقیقه دیرکردی.
+متاسفم.
_پس دوساعت اضافه کاری.
+بله.فقط من...اینارو کجا بذارم ینی...
_همینجا بذار.
یونگی مثل یه وزغ که ترسیده از گوشه کارتون بزور سرشو کج کرد و متعجب به تهیونگ نگاه کرد:
+ینی چی؟!
_اتاقت همینجاست مین،دقیقا روبه روی من،ببین حتی میز هم برات گفتم آوردن.
یونگی به کنارش نگاه کرد بله کمی اونطرف تر کنار دیوار یه میز صورتی بود که روش چندتا عروسک کوچولو گذاشته بودن.
چندبار پلک زد و به تهیونگ نگاه کرد:
+عروسک چرا دیگه؟!
با نگرفتن جوابی سرشو ب تاسف تکون داد و با قدمای کوچیک جعبه رو کنار میز روی زمین گذاشت ، بعد سرشو بالا اوردو ایستاد و متعجب به تهیونگ نگاه کرد چون نمیدونست چیکار کنه،کمی که گذشت تهیونگ به حرف اومد:
_اینقد جذابم که نمیتونی نگاهتو ازم بگیری مین؟!
یونگی پوکر به مرد دراز و اسکل روبه روش نگاه کرد،نمیدونست چرا یاد اون کلاغ شوم صبحگاهی افتاده،هرچند دلش از صبح بطور مزخرفی براش تنگ شده بود پوفی کرد و به تهیونگ که هنوزم ژستای عجیب و غریب میگرفت تا جذاب تر بنظر بیاد گفت:
+جناب کیم من الان ب شما نگاه کردم چون نمیدونم الان چه خاکی به سرم بریزم.
تهیونگ که تازه داشت ژست بعدی رو میگرفت تازه فهمید چیشده و برای اینکه به ضایع شدنش فکر نکنه جواب داد:
_فعلا همه وسایلتو بچین،همه صبح ها ساعت هفت میان و شبا ساعت ۹میرن ولی تو امشب ۱۱میری فهمیدی؟
یونگی عین بچه های خرخون کلاس که مطمئنم من و شماها جزوشون نیستیم سر تکون داد و وسایلشو چید،بعد از چهل دقیقه که همه چیزی اماده شد،یونگی خواست استراحت کنه که ناگهان چیزی محکم روی میز افتاد متعجب سرشو بالا اوردو با یه عالمه پرونده روبه رو شد.
_اینارو تا ۹ امشب منظمشون کن مین فهمیدی؟!
+ولی اینا حداقل دوروز طول می‌کشه.
تهیونگ پوزخندی زد و جواب داد:
_پس دوروز تو شرکت بمون یا اینکه میتونم اخراجت کنم.
یونگی اخم کیوتی کرد و دندوناشو که به شدت کوشولو و مرواریدی بودن روی هم فشار داد،نمیخواست دست اون مرتیکه دراز آتو داده باشه پس قبول کرد:
+بله رییس...
تهیونگ نیشخندی زد و پیروزمندانه انگار که بهش مدال داده باشن بیرون رفت که بلافاصله یونگی انگشت وسط گرانقدرش رو  حواله مسیر قبلیش به سمت در گرفت که همون لحظه تهیونگ ناگهانی درو باز کرد و بعد از دیدن صورت یونگی به جایی خیره شد،یونگی با دیدن نگاه خیره تهیونگ به جایی، رد نگاهشو گرفتو به انگشت فاک خودش رسید،اب دهنشو قورت داد و دوباره به تهیونگ نگاه کرد:
_نظرم عوض شد تا هفت فقط وقت داری و بلافاصله دروبست و رفت و یونگی موند و فاکش.
لباشو روی هم فشار داد و بعد از فوش دادن به خودش به ساعت نگاه کرد ساعت۱۱ظهر بود پس هشت ساعت وقت داشت...
اخمی کرد و شروع به کار کرد،تهیونگ به این راحتی از خیر شیر توتفرنگیش نمیگذشت.



هی روزگار...
+_+
باورم نمیشه امتحانام دوباره شروع شدن،چقد پشت کنکوری بودن ترسناکه هق:)
راستی یادتونه عکس یونگی دچیتا رو روی بازوم تتو کرده بودممم؟!
دوباره کناره انگشت فاکم کره ای نوشتم
شوگا:)
عرررررررر

نارنگی یا توت فرنگی؟!Where stories live. Discover now