PART_18

170 52 42
                                    

سلامممم...
میدونم میدونم میدونم...
ببخشید😂😂😂
شاید باورتون نشه ولی یادم رفته داستان فیکمو:»»»»»»
ووت،کامنت،یادتون نره گیگیلیا:))))






_خب دیگه...من میرم حمومممم!
تهیونگ بلند گفت و یونگی پوکر جواب داد:
+خب برو چرا دیگه اعلامیه میدی؟!
تهیونگ با نیش باز جواب داد:
_گفتم شاید یکی خواست باهام ب...
با دیدن حالت تهدیدوارانه ی چشمای یونگی همونطور که دستشو پشت سرش میبرد سریع بحثو تغییر داد:
_هیچی هیچی همینطوری گفتم.
یونگی سری تکون داد و به صدای بسته شدن در حموم گوش کرد و بعد از شنیدن ثدای شیر حموم زمزمه کرد:
+عاخییییش یه چند دقیقه صدای نکره‌شو نمیشنوم...البته صداش خوبه ها...بعد رو به خودش با حرص گفتم:
+ ولی بهتر از من نیست! مرتیکه ی دراز گ..
باشنیدن صدای جیغ بلندی که اومد مث گوربه ای که روی سرش یه سطل آب خالی کردن سه متر تو جاش پرید و نعره زد:
+کیم فاکینگ تهیونگ از دیکت اویزونت میکنممممم.
بعدش با عصبانیت به سمت حموم رفت و بی اهمیت به اینکه احتمالا الان پسر بزرگتر خیس و لخته وارد حموم شد:
+معلوم هس چه مرگته ک...هی چیشده؟!یجوری رو به روتو نگاه میکنی انگار روح دیدی!
یونگی رو به تهیونگی که جلوتر از وان وایساده بود و ترسیده جایی رو نگاه میکرد گفت و جلوتر رفت تا ببینه پسر چی دیده...
و با دیدن علت اون جیغ دوباره داد زد:
+اوه واقعا؟!کیم تهیونگ اون فقط یه سوسک فاکیه که قطعا قرار نیست تورو بخوره!خیر سرت یه مردی چجوری از یه سوس...
با پرواز کردن سوسک یونگی جیغی زد و به سمت تهیونگ دوید که تهیونگ قدمی عقب رفت و دوتایی داخل وان افتادن.
لعنت بهش کی فکرش میکرد این سوسک بالدار باشه،یونگی با غیب شدن یهویی سوسک سرشو تو گردن تهیونگ فرو برد و نالید:
+من حامی حیوانات و محیط زیستم ولی تا قبل از اینکه سوسک پرواز کنه.
تهیونگ تمرکزی رو هیچی نداشت و حتی اون سوسک رو هم فراموش کرده بود و الان فقط ارزو داشت یونگی نفهمه تهیونگ با همین یه بغل کوچیکِ ناخواسته و نفسای گرم کنار گردنش تحریک شده اون توی کمتر از پنج ثانیه،یونگی که خیس شده بود و از آب بدش میومد بدون توجه به تهیونگ رو بدن پسر پیچ میخورد و اصلا حواسش به موقعیتشون نبود و با این کارش باعث میشد تهیونگ هر لحظه بیشتر دستاشو به کناره های وان فشار بده و توی دلش التماس کنه که یونگی تمومش کنه...
و اما بشنویم از پیشی غیورمون یونگی که یهو حدس زد تهیونگ چرا ساکته و چشه و تصمیم گرفت اذیتش کنه...
کمی توی جاش تکون خورد و با خوردن باسنش به دیک تهیونگ مطمئن شد حدسش درسته!
نیشخندی پنهونی زد و خودشو بالا کشید و با نگاه مظلومش تو چشمای تهیونگ زمزمه کرد:
+چرا ساکتی پس؟!
و دوباره توی جاش تکون خورد و باعث شد تهیونگ با صدای لرزونی جواب بده:
_عاممم خب..یکم شو..شوکه شدم چون یه...یهو افتادم تو آب و اومممم.
یونگی چند بار پلک زد و گفت:
+چرا ناله میکنی کیم؟!
تهیونگ خجالت زده خواست دلیلی بیاره که با تکون خوردن دوباره یونگی برای بار دوم ناله کرد...
و البته که اون متوجه شد یونگی از قصد داره اذیتش میکنه:
_که اینطور پیشی کوچولو!
یونگی با شنیدن حرف تهیونگ متعجب بهش نگاه کرد و خواست بگه چی میگی که با فرو رفتن لاله گوشش توی دهن گرم تهیونگ فقط تونست یه ناله ریز کنه و متعجب تر شه:
+هی تهیونگ تو...
با حس کردن دست تهیونگ زیر پیراهن خیسش که با پوستش درتماس بود چشماش درشت شد و خواست چیزی بگه که با فرو رفتن لباش بین لبای تهیونگ رسماً لال شد.
اوکی تهیونگ احساسات عجیب و جدید خودشو درک نمیکرد و اینکه بی‌پروا یهو پسر کوچیکترو کشیده پایین و داره میبوستش میترسوندش،اون هیچ وقت اینقد بی‌کله نبود ولی جوری که یونگی در عین ترسوندنش شجا عش میکرد باعث میشد خیلی از قوانینشو زیر پابذاره.
با ناله ای که یونگی توی دهانش کرد اینبار نیشخندی زد و محکم باسن پسرو فسار داد که باعث شد پسر با غیض صداش کنه :
+هی داری چیکار میکنی کیم تهیونگ ؟!
تهیونگ درجواب یونگی پوزخندی زد و زمزمه کرد:
_من؟!یه پیشی کوچولو اینجا داشت شیطنت میکرد و حالا تو میندازی تقصیر من؟!
+مننننن؟!کیم تهیونگ اولا من پیشی نیستم دوما منننن شیطنت کردممم؟!یه توله ببر هورنی اینجاست که دیکش تا یکی از نیم متریش رد میشه سیخ میشه اون وقت من شیطنت میکنممم؟!
تهیونگ نوازش وارانی دستشو روی گردن یونگی کشید و گفت:
_باشه من فقط با یه بغل تحریک شدم و جالب اینه فقط تو میتونی منو تحریک کنی...و الان بحث این نیس،اگه تو بی تقصیری پس چرا وقتی فهمیدی بیشتر تحریکم کردی؟!هوم؟!
یونگی جدا از تمام جملات با شنیدن جمله(فقط تو تحریکم میکنی)صورتش سرخ شد و تهیونگ اینو به عنوان برد خودش حساب کرد:
_هوممم؟!حالا کی هورنیه مین یونگی ؟!
+عاییییییشششش حالا هرچی.
یونگی گفت و خواست از جاش یا بهتر بگم در واقع از روی تهیونگ بلند شه که برخلاف تصورش تهیونگ محکم تر بغلش کرد و نذاشت بلند شه:
+یاااا ولم کن!
تهیونگ با تخسی کامل جواب داد:
_دلم نمیخاد!
یونگی مفری سرشو بالا اورد تا دعواش کنه
+یااااا کیم ت...
هنوز ادامه جملشو نگفته بود که با دیدن سیبک گلوی تهیونگ روبه روی چشماش دندوناش بطرز عجیبی مورمور شدن.
اوکی یونگی قبول میکرد تهیونگی که خیس آبه و سرشو به عقب انداخته گوشه وان میتونه هات ترین صحنه ای باشه که تا حالا دیده...البته تا قبل این که تهیونگ انگشتشو بکنه تو دماغش!
+اه کیم دستتو از تو دماغت درآر حالم بهم خورد!
تهیونگ سرشو بالا اورد و با گفتن باشه بابا انگار چیشده دستش رو توی ظرف کنار وان شست و اینبار به یونگی خیره شد...
و یونگی خیلی زود پشیمون شد ک گفته تهیونگ دستشو از دماغش درآره چون اون مرتیکه دراز توتفرنگی خور خوشتیپ که چن دقیقه پیش یونگی صداش کرده بود توله ببر الان داشت مثل یه ببر گرسنه به یونگی نگاه میکرد و این باعث لرزدین یونگی میشد!
این طبیعی بود که فقط با دیدن نگاه خمار و وحشی تهیونگ تحریک شده؟!








خب گایز ساری که دیر شد خیلی این دوهفته مزخرف بود:)))))

❗❗❗بهم بگین دوست دارین پارت بعد اسمات باشه یا نباشه اسمات بذارم اخر فیک؟!❗❗❗

دوستتون دارم؛
بایییی🫂♥️✨
راستی حمایت کنین دیگه:)))))

نارنگی یا توت فرنگی؟!Where stories live. Discover now