Part 1🐺⚔️

7.1K 639 25
                                    


نامجون
آلفا
۲۷ساله
شاهزاده
رایحه چوب سوخته

جین
امگا اصیل
۲۷ساله
برادر تهیونگ
رایحه عسل

یونگی
آلفا
۲۷ساله
فرمانده
رایحه دارچین

جیهوپ
امگا
۲۵ساله
جفت فرمانده یونگی
رایحه توت فرنگی

تهیونگ
آلفا اصیل
۲۸ساله
رئیس قبیله
رایحه قهوه

جونگکوک
آلفا اصیل
۲۶ساله
رئیس قبیله
رایحه نعنا

جیمین
امگا اصیل
۲۲ساله
شاهزاده
رایحه رز بعضی وقتا هلو 😁😂

کل تالار دربار رو سکوت فرا گرفت
عرق سردی از پیشونیه شاهزاده کوچک ریخت
همه به دو برادر ایستاده در راس تالار دربار نگاه میکردن
پادشاه گفت
بهتون دو روز وقت میدم و تا دو روز آینده جواب رو به من میگین که اگر نگفتین خودم انتخاب میکنم ، حالا مرخصین

احترامی به پدرشان گذاشتن و از تالار خارج شدن
امگای کوچک نفسی عمیق کشید
و به برادر آلفای خود نگاهی انداخت
+هیونگ خوبی ؟
_نمیبینی از همه جام خوشحالی و شادی میباره هااااا
جملش رو با دادی سر امگای بیچاره تموم کرد
+مگه من.........
_تو هیچ کاری نکردی جیمین فقط انقدر حرف نزن رو مخم نرو
و به سمت اقامت گاهش قدم برداشت
جیمین بغضش رو قورت داد
برادرش این چند روز خیلی تحت فشار بود
آهی کشید و به طرف اقامت گاهش حرکت کرد
وقتی می‌خواست وارد اتاقش بشه به خدمتکارش گفت
به مشاور سو بگین بیاد
×چشم سرورم
خودش رو روی تخت انداخت
+یعنی من باید .....اوففففف باید ذهنم رو آزاد کنم اینجوری نمیتونم تصمیم بگیرم
بعد مدتی صدای خدمتکارش رو شنید که ورود مشاور سو رو اعلام کرد
+بفرستش داخل

_اوه سرورم ادب یادتون ندادن بلند بشین از سرجاتون به مهمون خوشآمد بگین
جیمین چشمی چرخوند
+تو مهمونی ؟تازه من شاهزادم اگه بلند میشم لطف میکنم
_نه خب من صاحب این قصرم ...قربان لطف شما همیشه به ما رسیده
گفت و خندید
+اصلا حوصله شوخی ندارم سو
مشاور رفت و کنار امگا روی تخت نشست
_میدونم الان توام تحت فشاری و من آمادم برای خدمت گذاری
+سو من میخوام من رو بفرستن
_بخاطر نامجون ؟
+نامجون نباید بره اونجا اون باید از قدرتش توی پادشاهی استفاده کنه نه چند سال دیگه داخل کشاورزی و دامداری
_فکر نمیکنم دلیل قانع کننده‌ای برای بقیه باشه .... ببین جیمین با اینکه اون ازت بزرگتره ولی تو پسر ملکه این سرزمینی و اون پسرِ......
+ساکت نمیخوام بشنوم هیچ فرقی بین منو هیونگ وجود نداره
_چرا اعصبانی میشی ....فقط افکار بقیه رو گفتم ....همه مثل تو فکر نمیکنن .....هیچکس ارزش نامجون رو مثل تو‌درک نکرده
+سو خودتم میدونی نامجون قدرتمنده و با بقیه آلفاهای اینجا فرق داره ...اون لیاقت اینو داره که پادشاه بشه و من بجاش برم اون باید باشه اینجا و حکومت کنه
_ولی هیچکس طرف نامجون نیست
+من هستم ....تو هستی این کافیه ما کم کسایی نیستیم
من برای جانشینی مناسب نیستم نامجون برازنده این مقامه
_میدونم میدونم ولی زندگیه خودت چ.....
+من میتونم باهاش کنار بیام خب ؟میدونم منم چیزایی که تو در رابطه با اونارو شنیدیو شنیدم ولی این به نفع ماعه وگرنه توی جنگی که با حکومت سولی در پی داریم ممکنه شکست بخوریم . برگه برنده ما قبیله سان هستش که تنها نسلین که میتونن به گرگ تبدیل بشن و مارو برنده میدون جنگ بکنن
_هرچی سرورم گفتن ...باید با عالیجناب نامجونم صحبت کنی
+امیدوارم اجازه بده برم پیشش خیلی عصبی بود
گفت و دویید سمت در که بره
_کجاااا جیمیننننننننننننننن وایستاااااا.....شاید خوشحالم که داره میره چون محض رضای خدا اون واقعا دییونه و زلزلست

Sun 🌞Where stories live. Discover now