Part 19 🐺⚔️

3.2K 455 63
                                    

جیمینم رفت و دقیقا روبروی تهیونگ و چسبیده به جونگکوک به نرده تکیه داد

تهیونگ گفت
_چقدر ماه قشنگه

+مثل شما دوتا

دو آلفا به چشمای جیمین خیره شدن 
برگشت سمت ماه

+خیلی آدم و جذب خودش میکنه.......

جونگ کوک هم کار جیمین رو تکرار کرد
-تو الان ما رو ماه میبینی

سری تکون داد
+خوشحالم.... تهیونگ دیگه قرار نیست دوره رات مزخرفی داشته باشه

تهیونگ خندید
جونگ کوک گفت

-یه شرط این بود که عاشق تو باشه.... از کجا اینو مطمئنی

جیمین تک خندی کرد و تهیونگ کنجکاو  برای جواب  امگا

با زیرکی گفت
+یک سریع آروم نمیشد و به کارش ادامه میداد
دو آلفا بیهوش نمی شد....
و آخرین مورد آلفا عاشق شده بود که برای همکاری شرط ازدواج گذاشت

و برگشت به دو آلفا که با چشمای گرد بهش نگاه می کرد نگاه کرد

دهن کوک باز موند
-اوه.....

آلفای بزرگتر خندید

_تو تحسین برانگیزی جیمین

جیمین با لحن اغوا کننده ‌ای گفت
+میدونم...آلفا

جونگکوک آب دهنش رو با صدا قورت داد
جیمین خنده دلبرانه‌ای کرد و نزدیک آلفا شد
-نکن...جیمین

لبشو به گوش جونگکوک چسبوند و گفت

+چرا اون وقت

-دیوونم نکن اینجا جاش نیست

+اوه از کی تا حالا آلفای بی قانون من براش مهمه شده ؟!

جیمین بوسه ای به گردن جونگکوک زد و ازش فاصله گرفت

جونگکوک با صدا نفسش رو داد بیرون

-یااااااااااااااا عوضی چیکار می‌کنی ....

جیمینو تهیونگ بلند زدن زیر خنده

-مرض دارین ؟....چرا منو اذیت میکنین

هر دو پسر نگاه خوشگلی به آلفا انداختن

جیمین اینبار با لبخند و نگاه خوشگلش سمتش رفت و توی آغوش بزرگش خودش رو عرق کرد
و تهیونگم از پشت دو پسرو در آغوش گرفت
جونگکوک و تهیونگ هم زمان که رایحه امگا رو بو میکردن گفتن

_-بوی زندگی میده

جیمین لبخندی زد و چشماش رو بست






جین چشماش بسته بود

هیچکدوم خوابشون نبرده بود

نامجون حس کرد شادی واقعا امگا از جایی که هست راضی نیست و اینبار گفت

Sun 🌞Where stories live. Discover now