Part 25🐺⚔️

3.1K 412 38
                                    

-جنگ شدههههههههه
که هردو باهم یه نگاه چپی به جونگ کوک انداختن
+وایییی ته جیهوپ هیونگ زود باشید
سریع لباسشون پوشیدن از چادر زدن بیرون که با نامجون جین روبه رو شدن
جیمین سریع پرید بغلشون و بعد با گفتن
من میرم پیش هیونگ از اونجا دور شد

و جین و نامجون با چشمای گرد به امگا نگاه کردن
نامجون به خودش اومد

=اممممم سلام ببخشید که بیدار شدین
*سلام هیونگممممم
تهیونگ به سمت جین رفت بدون حرف محکم بغلش کرد
زیر گوشش گفت
_دلم برات تنگ شده بود
=اهوم اهوووووم 
_مهم نیست
=وقتی جیمینو دزدیم بردم با خودم اون موقع حالیت نیست  چی مهمه چی نیست
بعد گفتنش همه خندیدن
جین محکم تر بغلش کرد 
-هر کس اینجا دنبال خانواده خودش خیلی ممنون که منو تحویل میگیرین
جین هل کرده از حرف کوک گفت
*اااااممم...بهتر بهتره بریم
-خیلی ممنون هیونگ که منم بغل کردی خیلی ممنون که دلت تنگ شد
آلفا این حرفو با خنده مصنوعی گفت
جین بغلش کرد عمیق
_بریم ..
نامجون جین جلوتر رفتن تهیونگ دست کوک گرفت نگهش داشت
_بعدا به خاطر حرفی که زدی جواب میخوام برام جواب قانع کننده آماده کن کوک
-چرا
_خوب میدونی چرا عملا منو تبدیل به چغندر کردی ...من اینجا چیم جیمین اینجا چیه ؟
-که چی این چیزی از غم نداشتن خانواده برام کم نمیکنه
_همین که گفتم حالام بریم

یونگی بیرون چادر راه میرفت تند تند قدم میزد
=اا چه خبرته فرمانده
×آینده که جین حامله شد بهت میگم

جین از خجالت سرش و انداخت پایین
*کی اون تو
×ملکه پزشک
*من رفتم تو

یونگی بعد رفتن جین همچنان راه می‌رفت
_سر گیجه گرفتم از دستت
×نگران نباش تو هم نزدیک تجربه کنی
=چیییییی
-وای هیونگ ریدی
_هیچی
=چه بلایی سر برادرم آوردین
-فقط حاملست بلا چیه
=نههه
×اره
=چه عجول
با لحنی که گفت همه زدن زیر خنده
که صدای داد جیهوپ اومد
×دارن چه گوهی میخورن چرا داد میزنه
که تهیونگ کوک نامجون نگاه خیره ای بهش کردن
×اا منظورم اینه که(این تیکه یه مقدار صداش بلند تر ) طبیب داره چه گهی میخوره 
باز صدای داد جیهوپ اومد
×دیگه دارم میرم داخل
که کوک دستشو گرفت
-الان تموم میشه دیگه اجازه ورود نداری
داشتن با یونگی بحث میکردن که مانع بشن بره داخل  همون لحظه
صدای گریه بچه اومد
×نه واییی به دنیا اومد من بابا شدم 
بازم موجب خنده بقیه شد

پزشک اومد بیرون
×خب چیشده
●فرمانده حال هردو خوبه و بچه با سلامت کامل به دنیا اومد ... و الان میتونین وارد بشین 

همه باهم حمله کردن رفتن تو
یه تخت کوچولو کنار تخت جیهوپ بود بدون نگاه کردن به جیهوپ دور تخت جمع شدن بچرو نگاه میکردن فقط یونگی بود که رفت پیش جفت خستش
اون 5نفر داشتن بحث میکرون بچه شبیه کیه
+چشماش شبیه جیهوپ داشته

Sun 🌞Where stories live. Discover now