Part 3🐺⚔️

3.6K 551 19
                                    

جونگکوک قدم به قدم از همه جا باز دید میکرد و به نگهبان ها سر میزد
به سمت رودخونه رفت
کار همیشگیش بود براش یه عادت شده بود تا با آرامش شب اون رودخونه به نهایت آرامش خودش برسه در سکوت و فقط صدای طبیعت کسی بود که سریع عصبی میشد و شده بود روال زندگیش پس خیلی دنبال آرامش میدویید
ولی اینبار که به سمت رودخونه می‌رفت حضور کسانی رو حس میکرد
آروم به سمت تخته سنگ بزرگی که نزدیکی رودخونه بود رفت و پشتش قایم شد تا بفهمه چخبره

گوشش رو تیز تر کرد دو نفر بودن صدای اون پسر گستاخ رو می‌شناخت تازه وارد قبیلش بود و خب همسرش ....
و رایحه آلفایی رو حس میکرد
بیشتر تمرکز کرد
+اینجا چیکارمیکنی
-اومدم یکم تنها باشم ولی مثل اینکه نشد
گفت و به جیمین اشاره کرد
+اوه من معذرت میخوام آلفا که مزاحم خلوتت شدم
جونگکوک که این جمله رو شنید دستش رو مشت کرد و مثل همیشه اخم مهمون پیشونیش شد
-امگا تو خیلی زیبایی
جیمین لبخند قشنگی زد
-میشه امگای من بشی ؟
جونگکوک چشماش رو روی هم فشار داد
زیر لب گفت اصلا عالی شد
+الفا؟تو این حرفا برات زود نیست ؟
-بده دارم آینده نگری میکنم
جیمین با خنده گفت
+نه ولی خب به هرکی که نباید بگی !
جونگکوک خندش گرفت
-نمیشد در برابر تو مقاومت کرد
هم ابروی امگا و هم ابروی آلفای بزرگتر بالا پرید
جیمین خندید
+شیطون ...باید در جواب درخواستت بگم متاسفم من آلفا دارم
-تو جدیدی من ندیدمت اینجاها با بچه ها که بازی میکنیم همه جا سرک میکشیم ولی تورو تا حالا ندیدم
+یادت که نرفته یه تازه وارد به قبیلتون اضافه شده
-تو....تو ملکه مایی؟؟
+درسته
آلفای کوچیک چشمکی زد
-هرموقع از الفاهات خسته شدی بیا پیش خودم
جیمین اینبار بلند خندید
+یعنی میگی خسته کنندن؟
-شاید چون خیلی کم میبینیشون اونا همیشه کار میکنن و اصلا وقتشون برای خودشون نیست
و بهت توجهی که لازمه رو نمیکنن خشکن اخمو هستن  پس بیا و مال خودم شو
+تو الان داری جرم مرتکب میشیا؟
-چون بچم فعلا کاریم ندارن
+چند سالته
-۱۰
+اینجا خطرناک نیست تنها اومدی ؟
-حواست باشه من الفام
+ولی اینو یادت باشه بعضی وقتا امگاها مثل موقعیت الان منو تو از آلفاها قدرتمندترن و ازشون محافظت میکنن

Sun 🌞Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon