[°~ 2 ~°]

135 19 1
                                    

جونگین نگاهی به کیونگسو انداخت که داشت با غذاش بازی می کرد و بی میل به نظر می رسید.
_ چی شد چرا نمیخوری ؟؟ از غذا خوشت نیومد؟؟
کیونگسو با اضطراب سرشو به نشونه منفی تکون داد.
+ نه ...نه اصلا ... خیلی هم خوب بود فقط من امروز یه چیزایی خورده بودم برای همین زیاد اشتها نداشتم.
جونگین نگاه مرددی به دستای کیونگسو که روی میز جمع شده بود و می لرزید کرد.
_ تو یه چیزی شده که بهم نمی گی ...درست نمی گم؟؟
کیونگسو به چشمای نگران دوست پسرش نگاه کرد و گفت : من ...راستش فقط یکم بهم ریختم همین ...
جونگین چاقو و چنگال رو روی میز رها کرد و از جاش بلند شد. با چند قدم بلند خودشو به اونور میز رسوندو جلوی پای کیونگسو زانو زد و دستاشو توی انگشتاش گرفت.
+ داری چیکار می کنی جونگین؟؟ مگه نمی بینی همه چشماشون روی ما قفل شده ...لطفا بلند شو
_ قبلا هم بهت گفته بودم نظر دیگران برام اهمیتی نداره ... فقط تویی اهمیت داری که با نگاه کردن بهت هم می تونم بفهمم مضطربی ...چی شده عزیزدلم ؟؟ باز مادرم اومده دیدنت؟؟
کیونگسو سرشو با ناراحتی پایین انداخت.
+ حق داره ...این که نمی تونه بپذیره رابطمون رو من درک می کنم. اینکه هر بار به دیدنم میاد به خاطر یتیم بودنم تحقیرم می کنه رو هم درک می کنم... نمی تونم چیزی بگم چون حقیقته ...حقیقت رو نمیشه تغییر داد.
جونگین دست معشوقه اسیب دیدشو فشرد و بوسه ارومی به دستش زد.
_ دیگه نمی ذارم ازارت بده ...دیگه نمی زارم هیچ کسی باعث بشه لبخند از روی لبات بره ...به احساسی که بهت دارم قسم میخورم ...
جونگین دست کیونگسو رو به سمت قلبش برد و روی قلبی که به تندی می تپید گذاشت. کیونگسو با نگاهی اشک الود به چشماش نگاه کرد.
_حسش می کنی ؟؟ به خاطره توعه که انقدر تند می تپه ...اگه یه روز نباشی از کار وایمیسته ...
جونگین یکی از دستاشو روی گونه کیونگسو گذاشت و نوازشش کرد.
_ به خاطرت مقابل همه دنیا وایمیستم ...حتی اگه اون ادما خانواده خودم باشن ...نمیذارم ازم بگیرنت ...حالا برای یک بار هم که شده فکر اینده رو رها کن ...رها کن اینکه دیگران راجبمون چی فکر می کنن و برام لبخند بزن ...
کیونگسو نگاهی به چشمای شیفته جونگین انداخت و لبخند دلنشینی زد .
جونگین طاقتشو از دست داد و سرشو جلو برد و لبخندی که تمام دنیاش بود رو تا جایی که توان داشت مکید.

✨✨✨✨✨✨✨🤍🤍✨✨

«عکس از چنل کایسو فیکولوژی»

Gray wolf

"داستان های کوتاه"Where stories live. Discover now