[°~ 6 ~°]

70 17 10
                                    

جونگین نگاهی به چهره مست شده چانیول انداخت و بطری شیشه ای سوجو رو ازش گرفت.

_ بسه دیگه ...مست شدی ، یه کم به فکر بکهیون هیونگ باش که فردا صبح باید عوق زدن هاتو تحمل کنه.

چانیول در حالی سرشو گذاشته بود روی میز ، داشت با تیکه ماهی که با چاپ استیکش گرفته بود صحبت می کرد ...امان از این هیونگ خنگ و کیوتش.

جونگین سرشو به نشونه تاسف تکون داد و شات رو برداشت و یکم برای خودش ریخت .
اوضاع شرکتی که با ته مین و چانیول تاسیس کرده بودن اصلا خوب نبود. باید به فکری می کرد .

ته مین نگاهی به چهره دمغ جونگین انداخت. دستشو دور گردنش حلقه کرد.

_ چی شده ؟؟ چرا ناراحتی؟؟

_ به خاطر شرکته ...نمیدونم چه غلطی باید بکنیم تا این همه بدهی رو بدیم ...گاهی وقتا با خودم فکر می کنم از اول اشتباه بود اینکه خودمون یه کار راه بندازیم ...الان ماییم و یه عالمه بدهی بدون هیچ اسپانسر و سرمایه گذاری.

_ این حرفو نزن ما تمام تلاشمونو کردیم تا سرپا نگهش داریم . راستش چند وقته میخوام یه چیزی بهت بگم فرصتش پیش نیومد ‌.نونای مینهو رو که میشناسی ، همونی که یه بار با هم رفتیم شام بیرون سویونگ نونا دیروز بهم زنگ زد گفت خیلی دوست داره که توی شرکتمون کار کنه ، میدونی که خانواده پولدارین اگه ازش بخوایم مطمئنا قبول می کنه اسپانسرمون بشه.

جونگین با اشفتگی سرش رو تکون داد.

_ اون شب که رفته بودیم شام بیرون حس کردم خیلی تلاش می کنه باهام صحبت کنه ...حقیقتا من بد برداشت کردم فک کردم داره لاس می زنه برای همین توجهی بهش نکردم ... نمیدونم ...اگه اینطوریه بهتره یه زنگ بهش بزنی بگی اوکی.

_ راستش منم حس کردم این اصرار هایی که می کنه بی جا نیست ...میدونم این نامردی و بی اخلاقیه ولی اوضاع مالی شرکت اصلا خوب نیست چطوره یه بار باهاش بری سر قرار ...لازم نیست حتما باهاش بخوابی.
چانیول که با گیجی سرشو از میز بلند کرده بود با دست به ارومی ضربه ای روی لبهای تمین زد.

_ چه طور می تونی این حرفو بزنی اونم وقتی که کیونگسو توی زندگیشه؟؟

جونگین شات ریخته رو یه ضرب سر کشید.

_ چانیول راست می گه من حتی اگه کیونگسویی هم توی زندگیم نبود بازم نمی تونستم وارد رابطه با کسی بشم که هیچ حسی بهش ندارم.
چانیول صورت جونگینو به سمت خودش برگردوند.

_ چرا یه طوری می گی که انگار حضور کیونگسو برات اصلا مهم نیست ؟؟ ...نکنه به خاطر دعوا های اخیرتونه ؟؟
توی لعنتی اصلا می دونی اون پسر به خاطر تو داره چه گندی به زندگیش می زنه؟؟

چانیول صورت جونگین رو ول کرد و دستاشو روی پیشونی دردناکش گذاشت .
جونگین با تعجب به رفتارهای هیونگش نگاه می کرد.
_ منظورت چیه ؟؟

"داستان های کوتاه"Where stories live. Discover now