هی گایزمن واقعااااااااا متاسفم بابت وقفه
تمرکز لازم رو برای نوشتن نداشتم واقعا
اما خب ما برگشتیممم !
هر روز از این به بعد اپ میکنم حتما تا چپتر اخر....
امیدوارم این چپتر مخصوصا اتفاقات تهش یکم جبران کنه
_____________________________
-آماده شدی ؟
زین در حالی که کنار در ایستاده بود پرسید و صدای لیام رو از داخل اتاق شنید که میگفت
-میام الان !
چند ثانیه بعد لیام پوشیده توی کت اسپرت و تی شرت سفیدی از اتاق بیرون اومد و جلوی زین ایستاد
زین کمی اندامش رو از نظر گذروند
نگاهش خیره بود و کمی اخم میون ابروهاش نشست
اونهمه خوشتیپی برای به مهمونی ساده زیاده لیام !
لیام با دیدن نگاه ادامه داره زین کمی با هول به لباس های خودش نگاه کرد و با تردید پرسید
-چیزه ....یعنی میگی زیاده روی کردم ؟
زین از حالت دستپاچه ش خنده ش گرفت و با لحن نرمی گفت
-شاید یه کم ! اما عیب نداره اگر ...
-اگر ؟!
اگر کمتر از همه دلبری کنی و...
از ذهنش گذشت اما به زبون نیورد
-اگر خوراکی نریزی رو لباست !
متوجه احمقانه بودن جواب خودش شد و با دیدن لیام که با لبخند کجی نگاهش میکرد و سعی داشت نخنده خودش خندید و لیام هم پیرو ش خندید و سری تکون داد
و از خونه بیرون رفتن .
لیام میزی توی رستورانی مجلل اما دنج رزرو کرده بود .
وقتی رسیدن دور میز بزرگ خالی نبود و ایدن و یه جمع چهار نفره از دوستای لیام دور میز بودن
پس لیام لبخندی زد و کنار کشید تا زین جلوتر از اون وارد جمع بشه
زین هم با تکون سری به نشانه تشکر جلو رفت و مقابل میز ایستاد
![](https://img.wattpad.com/cover/102638538-288-k386752.jpg)
ВЫ ЧИТАЕТЕ
Never Again [Ziam]
Фанфик- when ? - I don't know - maybe later ? -No, never again ------------- - didn't you say never again? - No , not gonna lose you again - but no , never again! **** -کی ؟ - نمیدونم - شاید بعدا ؟ - نه ، هیچوقت دیگه ---------- - مگه نگفتی هیچوقت دیگه...