اشک

4.9K 704 33
                                    

صدای زنگ در بلند شد و جونگکوک با خنده از آشپزخونه بیرون اومد
جونگکوک: چی رو یادش رفته؟
به در که رسید با خنده در رو باز کرد و گفت: سربه هوا چی رو یادت..
با دیدن پدرش توی چهارچوب در لبخندش محو شد، آقای جئون با قیافه ای متاسف و خنده ای که انگار داشت وضعیت پسرش رو مسخره میکرد گفت: پس درست حدس زدم
جونگکوک با صدایی لرزون و نگران گفت: شما اینجا چکار میکنید؟
آقای جئون سرش رو بالا پایین کرد، با دست جونگکوک رو کنار زد و پا توی خونه گذاشت
آقای جئون: شنیدم چند روزه نمیری خونه خودت و اینجا میمونی!
جونگکوک دست لرزونش رو مشت کرد، پدرش براش جاسوس گذاشته؟
جونگکوک: درسته جیمین ازم خواسته اینجا زندگی کنم و من..
آقای جئون حرف جونگکوک رو برید و با نگاه جدی گفت: و تو قبول نکردی و قراره برگردی خونه خودت؟ خوبه چون من نمیخوام تو رو نزدیک پسری مثل جیمین ببینم
جونگکوک اخم کرد
جونگکوک: پسری مثل جیمین؟
آقای جئون با قیافه ای بی خیال سرش رو تکون داد و تک خنده ای کرد
آقای جئون: جیمین پسر خوب و عاقلیه! یه پسر موفق که هدفهاش مشخصن! تو قطعا تاثیر خوبی روی اون نمیزاری! من با مادرت مخالفم که اصرار داره شما دوتا باهم زندگی کنید چون میدونم تو به مفهوم برادری احترامی نمیزاری و همه رو مثل خودت از راه به در میکنی!
جونگکوک از روی عصبانیت دندون هاش رو روی هم فشار داد
جونگکوک: من پسرتونم! چطور....
آقای جئون عصبانی داد زد
آقای جئون: من پسری ندارم! پسری مثل تو نمیتونه پسر من باشه! هر وقت آدم شدی با افتخار پسرم صدات میکنم
بغض سنگینی سراغ جونگکوک اومده بود اما جونگکوک خودش رو کنترل میکرد چون نمیخواست جلوی پدری که ذره ای به اون علاقه نداشت بشکنه
آقای جئون: اومدم اینجا تا مطمعن بشم امروز برمیگردی خونت و دیگه سمت جیمین نمیای!
جونگکوک شوکه لب به مخالفت باز کرد
جونگکوک: نه ما نم..
آقای جئون دستش رو بالا آورد و جدی با اخم گفت: مایی وجود نداره! تو تنهایی و جیمین قرار نیست مثل تو کثیف بشه! من راجع به این قضیه زیاد فکر کردم جوری که جیمین اون روز ازت دفاع کرد عادی نبود و مطمعنم تو روی اون تاثیر گذاشتی! بهتره ازش دور بمونی وگرنه نه به تو نه به جیمین! به هیچ کدومتون رحم نمیکنم! به اندازه کافی بخاطر تو آبروم رفته! نمیزارم ننگ رابطه دوتا پسر که همه به عنوان پسرای من میشناسن زیر اسمم رو لکه دار کنه
جونگکوک شوکه با صدای لرزون گفت: میخواین چیکار کنین؟ به جیمین کاری نداشته باشین
آقای جئون شونه ای بالا انداخت
آقای جئون: اگر دست از سرش برداری هیچی! وگرنه کاری میکنم آبروش بره و یا خودش استعفا بده یا اخراجش کنن من نمیزارم کسی با اسم من بازی کنه میفهمی؟ به تو هم رحم نمیکنم پس تمومش کن
جونگکوک عصبانی داد زد
جونگکوک: نمیتونید همچین کاری بکنید! من نمیزارم
آقای جئون پوزخندی زد و گفت: اینجا کرست! تو اینجا یه خواننده تازه به دوران رسیده محسوب میشی! اینجا آمریکا نیست که محبوبیتت بدردت بخوره! اینجا حق با منه! رابطه آدمای کثیفی مثل تو اینجا قابل قبول نیست پس بهتره به حرفم گوش بدی و دور خانواده من رو خط بکشی من برای داشتن اونا جنگیدم! داشتن یه خانواده نرمال آرزوی من بوده الان که دارمشون حق نداری کثیفشون کنی
آقای جئون نگاه تاسف باری به جونگکوک انداخت و سمت در رفت
آقای جئون: بهتره پای جیمین رو وسط نکشی و همین الان از اینجا بری قبل از اینکه قضیه جدی بشه
صدای کوبیده شدن در که به گوش جونگکوک رسید به اشکهاش اجازه باریدن داد

Unwanted love Where stories live. Discover now