𝐏𝐨𝐢𝐬𝐨𝐧

20.4K 3K 803
                                    

D's POV :

(متن چک نشده اگه مشکلی بود لطفا نادیده بگیرید)

جریان خون توی رگ های پسر بزرگتر حس حرکت اتیش توی رگ هاش رو میداد!...

دمای بدنش بسرعت بالا رفته بود و نفسش بند اومده بود...

احساس میکرد توی سرش چیزی منفجر شده و بدنش بشدت میلرزید!...

پسر کوچکتر به ارومی کمربند رو از دور دست تهیونگ باز کرد و پسری که میدونست حالا در حال درد کشیدنه رو توی اغوشش گرفت...

_ انجامش دادم! باید انجام میدادم...

جونگ کوک پی در پی زیر لب زمزمه میکرد!

طعم شیرین خون شیطان باعث شده بود توی خلصه عجیبی فرو بره اما در حدی نبود که متوجه حال بد تهیونگ نشه...

یک دستش رو زیر زانو های بی جون لوسیفر گذاشت و دست دیگه اش زیر گردن و بالای کمر پسر قرار داد و تهیونگ لرزون رو از اتاقک شیشه ای بخار گرفته خارج کرد...

زخم گردن پسر هنوز به طور کامل خوب نشده بود و قطره های قرمز خون روی پوست درخشان و عسلی رنگ اش تضاد زیبایی رو ایجاد کرده بودند...

تهیونگ شیطان ضعیفی نبود!

و تنها دلیلی که با وجود زخمی که الان داشت همچنان زنده مونده بود همین بود!...

چون اون لوسیفر بود!...

تنها کسی که میتونه مقابل خدای جهنم بایسته ولی هیچ وقت حتی به همچین چیزی فکر هم نمیکنه!...

حتی الان که توسط همین پسر در حال درد کشیدنه...

قطره اشک داغی از گوشه چشم شیطان جریان گرفت...

قطره اشکی که جونگ کوک با تمام وجود دلش میخواست ببوسه و کنار بزنه اما شخصی درون قلبش بشدت مخالفت میکرد! پس تنها کاری که کرد این بود که بدن دردمند پسر رو بیشتر به سینه برهنه خودش فشار بده...

ناله کمرنگی از بین لب های خوش رنگ لوسیفر خارج شد...

گرمای بدن جونگ کوک همیشه باعث می‌شد درد هاشو فراموش کنه!...

جونگ کوک تهیونگ رو لا به لای ملحفه های تخت کینگ سایز اتاق گذاشت و تهیونگ با حس از دست دادن گرمای بدن پسر کوچکتر به خودش لرزید...

چشم های پسر بزرگتر بی اختیار بسته شده بودند اما ذهنش هوشیار بود...

جونگ کوک برای لحظه ای تهیونگ رو تنها گذاشت و حوله ای دور کمرش بست و وارد اتاق لباس لوسیفر شد...

مشغول گشتن لباس هاش شد تا چیز مناسبی برای خودش پیدا کنه که با صحنه عجیبی رو به رو شد...

_ کنجکاو بودم لباسام کجا غیب میشن!

زیر لب زمزمه کرد و نیشخند زد...

𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Where stories live. Discover now