𝐒𝐨 𝐲𝐨𝐮 𝐰𝐚𝐧𝐭 𝐭𝐨 𝐩𝐥𝐚𝐲?

23.6K 3.3K 1.5K
                                    

D'S POV :

( فکر کردید امروز اپ نمیکنم؟ :) باید بگم کاملا در اشتباهید فقط صبر کردم تا توی زمان درستش اپ کنم :))

_ بازی بدی رو شروع کردی ددی!...

نگاه وحشی پسر چشم قرمز توی چشم های سرخوش و مست لوسیفر قفل شد و تن پسر مو بلوند رو لرزوند...

جونگ کوک با حس لرز بدن تهیونگ توی اغوشش نیشخند کمرنگی زد و با زبونش لب هاشو تر کرد...

و تهیونگ نتونست مثل تشنه ها به لب های تر شده جونگ کوک خیره نشه...

دمای بدن جونگ کوک با دیدن رد نگاه پسر مو بلوند بالا تر رفت و نیشخندش پر رنگ تر شد...

_ چیزی ازم میخوای یا فقط داری نگاه میکنی؟

پسر مو مشکی به ارومی زمزمه کرد و شنیدن صدای خش دار و دیوونه کننده اش برای قلب تهیونگ کافی بود تا تند تر بتپه و قفسه سینه اش با هیجان بالا و پایین بره...

پسر بزرگتر نمیتونست باور کنه که رویا نمیبینه و اونی که الان توی فاصله میلی متری ازش ایستاده همون پسریه که یک ماه تمام نادیده اش گرفته!...

+ م... میخوام...

پسر مو بلوند به ارومی زمزمه کرد اما جونگ کوک به اندازه کافی بهش نزدیک بود تا اون کلمه وسوسه انگیز رو بشنوه...

سرش رو توی گردن پسر مو بلوند فرو کرد و نفس عمیقی کشید...

_ این بو... این عطر مست کننده... هممم

پسر جوری اون جملاتش رو ادا میکرد انگار از چیزی عصبانیه! یا حداقل تهیونگ اینجوری فکر میکرد...

لب های داغ کوک روی پوست لطیف و تب دار لوسیفر نشستند و بوسه طولانی و گرمی روش نشوندند...

_ میدونی چقدر سخت بود که به عطر تنت فکر نکنم؟...

جونگ کوک متوجه نبود چی به زبون میاره...

حالا که تهیونگ رو توی اغوشش داشت هیچ چیزی براش مهم نبود...

اهمیتی نمیداد که چیز هایی رو میگه که قرار نبوده بگه!...

اون پسر مو بلوند همیشه نقشه هاش رو خراب میکرد...

_ تو کیم تهیونگ... این تویی که هیچ ایده ای نداری!...

تهیونگ فرصت فکر کردن به حرف کوک رو پیدا نکرد وقتی کوک شروع به مکیدن نقطه حساس گردنش کرد...

تنها چیزی که الان میتونست بهش فکر کنه جادوی اون لب ها روی پوست تنش بود...

جوری که جونگ کوک با خشونت پوست حساس شده گردنش رو میمکید و مارک میکرد باعث میشد تهیونگ نتونه ناله های کمرنگشو رها نکنه...

تنها صدایی که سکوت شب رو میشکست صدای بوسه های خیس کوک روی گردن تهیونگ و وزش ملایم باد بود...

𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Where stories live. Discover now