𝐀𝐧𝐠𝐞𝐥

17.9K 2.8K 947
                                    

D'S POV :

( خودتون میدونید ولی بازم میگم متن چک نشده)

_ پس برام ساک بزن پارک جیمین!

با حرفی که از بین لب های پسر مو مشکی خارج شد جیمین دیگه نتونست جلوی خودش رو بگیره و بهش نگاه نکنه!

با تعجب برگشت و به یونگی که لبخند شیطونی داشت نگاه کرد!

نمیدونست میتونه حرف های پسر رو باور کنه یا نه...

اما براش مهم نبود...

زمانی که گفت هرکاری برای بخشیده شدنش میکنه دروغ نگفته بود...

گرچه جیمین کسی نبود که از پیشنهاد یونگی بدش بیاد...

پس بدون فکر کردن جلو رفت و جلوی پای پسر زانو زد!

یونگی با دیدن اینکه جیمین بدون هیچ مخالفتی پیشنهادشو قبول کرده شوکه شد...

حقیقتا یونگی فقط میخواست یکم جیمین رو اذیت کنه!...

اگه جیمین رو نبخشیده بود الان اونجا رو به روش نایستاده بود!

جیمین بدون اینکه به چشم های پسر نگاه کنه دست هاش رو سمت کمربند شلوارش برد اما یونگی تونست زود از شوک بیرون بیاد و دستش رو روی دست های جیمین گذاشت!

جیمین با تعجیب و نگاهی که خبر از گیج شدنش میداد به پسر مو مشکی خیره شد و خواست دست هاش رو پس بزنه اما یونگی محکم تر دست هاش رو گرفت!...

_ نکن

دیگه اون لحن سرخوش و شیطون رو نداشت...

کاملا جدی توی چشم های پسری که جلوی پاش زانو زده بود خیره شد...

اون هیچ وقت دلش نمیخواست جیمین رو اینقدر ضعیف و شکننده ببینه!

دست های جیمینی که با چشم های خیس بهش خیره بود رو کشید و مجبورش کرد بلند بشه...

+ م... من... با... انجام... دادنش مشکلی نداشتم!

نفس ناباور یونگی توی سینه اش حبس شد!

چه بلایی سر اون پسر شیطون و لجباز اومده بود!

برای چند لحظه به پسر مو ابی خیره شد و بعد طی یک حرکت که برای جیمین غیر منتظره بود اون رو توی اغوشش گرفت!...

و جیمین!

نمیتونست تشخیص بده این واقعیته یا خیال!

اما لب های یونگی که به ارومی کنار گوشش زمزمه میکردن ثابت میکرد این چیزی فراتر از خیالاتشه!

_ هیچ وقت... دیگه هیچ وقت جلوی کسی زانو نمیزنی...

پسر با صدایی که کمی بخاطر عصبانیت خش دار شده بود کنار گوش پسر مو ابی غرید و جیمین حالا دیگه نمیتونست اشک هاش رو کنترل کنه!...

𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕जहाँ कहानियाँ रहती हैं। अभी खोजें