𝐅𝐨𝐫𝐠𝐢𝐯𝐞 𝐦𝐞

18.8K 3K 1.2K
                                    

D'S POV :

(متن چک نشده)

نور افتاب از پنجره رو به روی تخت درون اتاق میتابید و چشم های غرق خواب پسر رو قلقلک میداد!...

تکون ریزی توی جاش خورد و با دستش صورتش رو پوشوند تا نور طلایی بیشتر از این اذیتش نکنه اما سردردی که داشت هم تمام تلاشش رو میکرد تا مانع خوابیدنش بشه!

К сожалению, это изображение не соответствует нашим правилам. Чтобы продолжить публикацию, пожалуйста, удалите изображение или загрузите другое.


تکون ریزی توی جاش خورد و با دستش صورتش رو پوشوند تا نور طلایی بیشتر از این اذیتش نکنه اما سردردی که داشت هم تمام تلاشش رو میکرد تا مانع خوابیدنش بشه!...

پس چشم هاش رو به ارومی باز کرد و با دید تارش به اطراف نگاهی انداخت...

پس چشم هاش رو به ارومی باز کرد و با دید تارش به اطراف نگاهی انداخت

К сожалению, это изображение не соответствует нашим правилам. Чтобы продолжить публикацию, пожалуйста, удалите изображение или загрузите другое.


توی اتاق خودش بود!

این همون اتاقی بود که جین رمز ورودشو بهش گفته بود...

با ترس از جاش بلند شد و توی تخت نیم خیز شد...

+ نه... رویا نبوده... نه خواهش میکنم رویا نباشه!...

با استرس چنگی به موهای بلوندش زد و باز به اطرافش نگاه کرد...

این اتاق هیچ شباهتی به اتاقی که دیشب توش بود نداشت...

حتی لنگ کفش های خودش که هر کدوم گوشه ای رها شده بودند این حقیقت رو اثبات میکرد!...

حس کرد قفسه سینه اش در حال سوختنه!...

+ نه... من طاقتشو ندارم... دیوونه میشم... خواهش میکنم رویا نباشه...

با بغض زمزمه کرد دستش رو روی قلبی که با بی رحمی توی سینه اش میتپید گذاشت...

به لباس هاش نگاه کرد...

باید الان برهنه میبود...

اما نبود!...

اه کشید و سعی کرد بغضش رو قورت بده و به اعصابش مسلط بشه...

+ آروم باش... گریه نمیکنی... رقت انگیز نباش و گریه نکن... گریه نداریم... گریه...

𝐂𝐮𝐫𝐬𝐞𝐝 | 𝐊𝐎𝐎𝐊𝐕Место, где живут истории. Откройте их для себя